برگمان؛ نماد فیلمسازی ضد هالیوودی خبرنگاران

به گزارش مجله سرگرمی، من هرگز نتوانسته ام از این اعتقاد دست بشویم که ابزار های آنچنان حساس در اختیار دارم که امکان این را دارد تا برای روشن کردن روح انسان با پرتویی که قدرت نفوذش بی نهایت بیشتر است به کار گرفته گردد. برگمان

برگمان؛ نماد فیلمسازی ضد هالیوودی خبرنگاران

گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- زهرا قربانی رضوان؛ اینگمار برگمن در 14 ژوئیه سال 1918، در سوئد به دنیا آمد. پدر او کشیش دربار پادشاه سوئد بود. این امر باعث شد روحیات اینگمار تحت تاثیر قرار گیرد و در فیلم های او منعکس گردد. برگمان اولین کارگردانی نیست که تحت تاثیر موقعیت کشور و حوادث گذشته خود بوده. کشور او سوئد از نظر تاریخی و جغرافیایی در گوشه ای قرار گرفته است؛ و کوشش داشته در این گوشه امن همچون سال های دو جنگ جهانی مجزا از کشور های دیگر در انزوای خود بماند. در این میان برگمان ظهور می نماید و سینمای اروپا و آمریکا او را به واسطه موسسه سینمایی سوئد کشف می نمایند.

اولین فیلمی که برگمان در آن تجربه فیلمسازی را آغاز کرد جنون به کارگردانی آلف شوربرگ بود که در سال 1944 ساخته شده است. برگمان در سن 28 سالگی با ساخت فیلم بحران بصورت رسمی وارد عرصه کارگردانی سینما شد و تا سال 2003 توانست در مجموع ساخت 45 فیلم را بر عهده بگیرد. علاوه بر اینکه برگمان در سینما و تلویزیون حضور داشته می توان کارنامه تئاترش را که به مراتب پربار تر هم است و شامل بیش از 170 کارگردانی است و اغلب نوشته خود اوست را از آثار منحصر به فرد در هنر تئاتر دانست. چنان که مردم آن موقع او را تئاتری و غیر سینمایی می دانستند.

برای مثال فیلم آستانه زندگی بر اساس به کارگیری فنون تئاتری ساخته شده است. برگمان از ابتدای فعالیت خود یک مدرسه هنری برای تربیت بازیگر ایجاد کرد که در آن بازیگران بزرگی مانند: ماگس فون سیدو، بی بی اندرسون، هریت اندرسون، ارلند جوزفسون، اینگرید تولین، گونار بیورنستراند تربیت شدند.

درخشش در عرصه بین الملل

وی ابتدا به ساخت فیلم های کمدی پرداخت سپس بعد از گذشت سه سال با مسئله معضلات و مسائل رو به رو شد و به ساخت فیلم هایی، چون مهر هفتم و چشم شیطان پرداخت. مهر هفتم یاری بسیار زیادی کرد تا این کارگردان در عرصه بین الملل دیده گردد و بتواند جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن را دریافت کند. داستان فیلم درباره یک شوالیه قرون وسطایی است که در مقابل مظهر مرگ که برای دریافت جان او آمده آغاز به انجام بازی شطرنج می نماید. در این فیلم شاهد پایکوبی های آئینی شخصیت ها و جلوه های دراماتیک هستیم. در اواسط سال های کاری خود نگاه منفی و روشنفکرانه سال های 1966 باعث شد به ساخت پرسونا و شرم روی آورد.

فیلم پرسونا رابطه دوطرفه الیزابت و آلما را نشان می دهد. الیزابت هنرپیشه موفقی است که در طول اجرای نقش الکترا تصمیم می گیرد که برای همیشه سکوت اختیار کند تا مجبور نباشد نقشی بازی کند و دروغی بگوید و آلما پرستاری است که باید از او مراقبت کند. برگمان بازیگران خود را به تماشاگر نزدیک می کرد تا جایی که در فیلم پرسونا بازیگر اجازه دارد به دوربین خیره گردد و رابطه ای صمیمانه برقرار کند. منبع الهام این فیلم را یکی از نمایشنامه های اگوست استریندبرگ به نام قویتر می دانند.

جالب است که لبوا ولمان و ارلاند یوزفسون که در فیلم صحنه هایی از یک ازدواج نقش زوجی که از هم طلاق گرفته اند را بازی می کردند دوباره بعد از مدت ها مقابل هم قرار دریافتد. شرم فیلمی ضد جنگ است روایت زندگی دو زوج که در مزرعه ای زندگی می نمایند. آن ها درگیر جنگ هستند و هنگامی که چتربازان دشمن نزدیک محل سکونت آنان فرود می آیند مجبور می شوند با آن ها وارد تبادل نظر شوند و این در تلویزیون دشمن پخش می گردد و بعد آن ها متهم به خیانت می شوند.

کارنامه ای پربار

حضور برگمان در تولیدات تلویزیونی و عرصه جهانی همراه بود با ساخت آثاری مانند: لمس، فریاد ها و نجوا ها (اولین فیلم سینمایی برگمان به زبان انگلیسی که برنده جایزه بهترین فیلمبرداری اسکار شد). داستان فیلم فریاد ها و نجوا ها درباره شخصی به نام آگنس است که مبتلا به سرطان و در حال مرگ است. دو خواهر دارد که همیشه او را یاری می نمایند. خاطرات و گذشته کنار هم مرور می شوند و در آخر با مرگ آگنس خواهران نیز خانه را ترک می نمایند. فیلمی که در آن شاهد بی اهمیت بودن روابط اجتماعی و خانوادگی هستیم و مرگ و اضطراب تمام فیلم را فرا گرفته است. روحیات شخصیت ها با یکدیگر در تقابل است و هر لحظه حالتی روانپریش را می بینیم. سکوت در این فیلم خود گویای همه چیز است و به دقت به کار گرفته شده است.

نخستین فیلم رنگی برگمان، هوس آنا نام داشت که درباره گناه و اضطراب است. این فیلم از این نظر که از تکنیک فاصله گذاری برشت استفاده نموده، فیلم متفاوتی است. او علاقه بسیار زیادی به موسیقی داشت بخصوص موسیقی موتسارت و این امر باعث شد دلبستگی خود را به او در فیلم فلوت سحر آمیز نشان دهد.

آثاری که برگمان در اوایل کار خود می ساخت شامل الگو های تکراری از تصاویری بود که نیروی ویژه ای داشتند و توجه همگان را برمی انگیخت. او در فیلم هایش از اشیا استفاده می کرد و شیفته ابزار هایی از جمله آیینه، دست های انسان، خرس، عروسک، اما نمی توان گفت تمام این ها به عنوان نماد به کار می رفتند. ابزار هایی که چنان ساده لوحانه در صحنه قرار می دریافتد که گویی حرفی برای گفتن دارند. برای اینکه صحنه های دارای مضامین روانشناختی را نشان دهد از عمق میدان وضوح و برداشت های بلند استفاده می کرد. او علاقه زیادی به نما های کلوزآپ و زوم داشت و ادامه دهنده سنت سینمایی اکسپرسیونیستی بود.

ریشه آثار برگمن برگرفته از گذشته است. درون مایه بیشتر فیلم های او نما هایی سنتی است. فیلم هایی که روایتگر گذر از رنج و درد به سوی موفقیت و پیروزی است. کیفیت فیلم های سنتی او دلیلی بودند برای اینکه با جدیت بگویم برگمان از زمانه خود سال ها دور ایستاده است. او برای مردم سوئد و کسانی که تماشگر آثار او بودند ارثیه سنتی را بر جای گذاشت، البته این بدان معنا نیست که آثار او خالی از پیچیدگی و ظرافت باشد.

آثار او بر محور مضامین فلسفی و عرفانی بود. انسان هایی که تمام کوشش خود را به کار می گیرند تا زندگی را معنا بخشند و گاهی روایتگر یاس فلسفی زندگی باشند. درونمایه فعالیت سینمایی اش به گونه است که یاری می نماید فیلم به دنیای ناشناخته و غریب برود و در واقعیت هایی ورای واقعیت موجود وارد گردد. او از خواب و خاطرات شخصی و گناهان و تخیلات خود در فیلم ها استفاده می کرد. به عنوان مثال زندگی خانوادگی اش مبنای ساخت فیلم صحنه هایی از یک زناشویی شد. او معتقد بود: پیغامی که کارگردان می خواهد ارائه دهد صرفا آن چیزی نیست که در ذهن آن رشد نموده است. وی تمام کارگردانان را ترغیب می کرد که از ساخت فیلم های بدون محتوا و درون مایه خودداری نمایند.

برگمان در طول سال ها فعالیت هنری خود فیلم های زیادی ساخت و فیلمنامه های بی نظیر بسیاری هم نوشت. او یکی از چهره های برجسته دنیای سینما و استاد واقعی این صنعت است. زمانی که از سینما استعفا داد به فعالیت در تلویزیون و تئاتر روی آورد. او به دلیل سختی هایی که در ساخت های خود می کشید عادت داشت بعد از انتها هر فیلم اعلام کند که هرگز فیلم جدید نمی سازد، اما هر بار وسوسه هنر هفتم باعث عهدشکنی او شد. وودی آلن، برگمان را بزرگترین هنرمند از زمان اختراع دوربین فیلمبرداری معرفی نموده.

برخلاف فیلمسازان هالیوودی که هزینه های سرسام آور ساخت فیلم هایشان بیشتر از کیفیت و موفقیت فیلمشان مورد توجه قرار می گرفت هرگز در طول کار خود بودجه های کلان دریافت نکرد و با هزینه های معقول و محدود و بدون نگرانی از گیشه به فیلمسازی ادامه داد و همین امر سبب شد او را به عنوان نماد فیلمسازی ضد هالیوودی یاد نمایند. برگمان کارگردانی روشنفکر و با نفوذی بود. او برخلاف دیگر کارگردانانی که صرفا بازیگر را موجودی ابزاری می دیدند معتقد بود؛ باید با دوستی و ارتباطی مثبت و صادقانه بهترین بازی را از بازیگر درخواست کرد.

خداحافظ سینما

خداحافظی او از سینما با فیلم ساراباند بود. فیلم در ژانر خانوادگی و اجتماعی است و روایت زندگی مارین که یک وکیل است و بعد از 32 سال دوری و جدایی به دیدن شوهر سابق خود می رود. او در ادامه درگیر مسائل خانوادگی گذشته و نوه اش کارین می گردد. فیلم سرشار از احساسات عاطفی و موسیقی همراه و همگام داستان است و می توان گفت نمونه کاملی از جمع بندی آثار برگمان را شاهد هستیم.

اینگمار برگمن زندگی خود را در آرامش و سکوت گذراند و دائما مشغول تماشای فیلم یا نوشتن کتاب و مقاله بود. گوشه گیری و انزوای او به حدی بود که در پنجاهمین جشنواره فیلم کن زمانی که وی را به عنوان بزرگترین کارگردان همه دوران سینما انتخاب کردند در مراسم شرکت نکرد و فقط پیغام سپاس خود را به مراسم فرستاد.

ارنست اینگمار برگمان روز 30 ژوئیه در سن 89 سالگی در گذشت. لینا آدلسون لییروث وزیر فرهنگ سوئد، در پیغامی به مناسبت در گذشت برگمان او را نماد بین الملل سوئد می خواند و می گوید: او چنان پر اهمیت بود که برای توصیف آن نیازی به اغراق وجود نداشت.

italyro.ir: ایتالیا: سفر به سرزمین لئوناردو داوینچی، سفر به رم، ونیز، فلورانس و میلان

sabzevartoday.ir: سبزوار امروز: مجله خبری و تکنولوژی

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 4 آبان 1400 بروزرسانی: 4 آبان 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 134214

به "برگمان؛ نماد فیلمسازی ضد هالیوودی خبرنگاران" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "برگمان؛ نماد فیلمسازی ضد هالیوودی خبرنگاران"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید