نقش دوست و همنشین در تربیت انسان

به گزارش مجله سرگرمی، در این مقاله به نقش دوست و همنشینی در تربیت انسان می پردازیم که دوست خوب نماز را به پا دارد و در سختی ها یار و یاورتان باشد و شما را به خدا نزدیک کند.

نقش دوست و همنشین در تربیت انسان

به گزارش خبرنگاران و به نقل از راسخون؛حالا بحثمان این است که چطور هم نشین انتخاب کنیم؟ شیوه ی انتخاب هم نشین چیست؟ راه انتخاب دوست و هم نشین چیست؟ باچه کسی رفیق شویم؟ نماز! یکی از ابزار امتحان است.

امام صادق(ع) فرمود: اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ برادرهایتان را امتحان کنید، اگر در او دو خصلت بود، با او رفیق شوید وگرنه فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ دور شو! دور شو! دور شو! دو خصلت چیست؟ یکی از آن ها این است که به نماز توجه دارد، یعنی روی نماز پافشاری دارد، مُحَافَظَةٍ، مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَات غیر از خواندن نماز است. افرادی نماز می خوانند اما بر روی نماز حفاظت ندارند. حالا قضا هم شد، شد! هر روز بلند می گردد می بیند آفتاب زده است، می گوید خوب ظهر قضایش را می خوانیم. غیرت به خرج نمی دهد. مسئله ی مهمی است که آدم حساس باشد.

یک وقت یک کسی به من گفت: من در ماشین بودم، به راننده گفتم: برای نماز نگه دار! نگه نداشت، نمازم قضا شد. گناه نموده ام؟ گفتم: چطوری گفتی؟ گفت: گفتم آقای راننده نگه دار نماز بخوانیم، او هم گفت بنشین خبرت می دهم. من هم نشستم و خبر نداد. رفت و نمازم قضا شد. گفتم: نه! اگر یک ساکی، چمدانی از داخل ماشین به بیرون پرت می شد، ساک تو از ماشین بیرون می افتاد، چطور می گفتی؟ می گفتی: آقای راننده، ساک من افتاده است، می گردد نگه داری؟ او هم می گفت: نه! ساک را مشت می کوبی، آقای راننده! آقای راننده! چه شده است؟ ساکم افتاد! ساکت را این طور نمی گفتی؟ گفت: چرا! گفتم: پس ببین! غیرتت برای ساکت، بیش از غیرتت برای نمازت است. ما الان وقتی بچه مان را صدا می زنیم، می گوییم: بلند شو، مدرسه ات دیرشد. نمی گوییم: بلند شو، نمازت قضا شد. یک شهرکی را که تعریف می کنیم، می گوییم: این شهرک، آب دارد، گاز دارد، لوله کشی دارد، نمی دانم چه دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، سرویس شرکت حمل و نقلش خوب است، نمی گوییم: این شهرک مسجد دارد، یا ندارد؟

دوم اینکه ببینید که در الْعُسْرِ وَ الْیُسْر وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَان فی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر (الکافی/ج2 /ص672) یکی از راه های شناخت این است که در تنگناها و در تلخی ها هم با تو هست، یا تو را رها می نماید و می رود. رها می نماید و می رود. این هم یک مورد. یکی هم در مسافرت! مسافرت هم وسیله ی خوبی است که آدم رفیقش را بشناسد، راننده ای که می خواهند امتحانش نمایند، در زمین صاف نمی گردد امتحانش کرد. در گردنه ها می گردد فهمید که این رانندگی اش چگونه است! در مسافرت ها خیلی از آدم ها در شهر با هم رفیق هستند، در سفر مثلاً می بینی، بله! قرض به تو می دهد یا نه؟ اگر عصبانی شد خودش را نگه می دارد، یا دهانش را باز می نماید و هر چه می خواهد به تو می گوید؟ حدیث داریم اگر خواستی با کسی رفیق شوی، سه بار او را عصبانی کن، اگر فحش نداد، با او رفیق شو! خوب!

الْحَیَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیَانَةِ وَ الصِّدْقِ (بحارالأنوار/ج72/ص196) دوست خوب این است که ببینی حیاء دارد، یا بی حیاست؟ امانت! به او گفتی این ماشین را دستت بگیر، دوچرخه و موتور را دستت بگیر، امانتداری می نماید، یا مثلاً ماشین را می گیرد و می گوید: مادرم مریض است، می خواهم او را دکتر ببرم، وقتی مادرش را دکتر می برد، در خیابان مسافرکشی هم می نماید. مثلاً یک ماهه قرض می گیرد، بعد از چهار ماه می بینی نداد. حرف که می زند، راست می گوید یا دروغ می گوید؟ این ها ابزارهای شناخت است.

تاثیرگذاری همنشین با انسان

خوب! یک روایت داریم، با هر کس بنشینی، شکل همان می شوی! مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَى الصَّلَاح (الکافی/ج1/ص20) با آدم های صالح بنشینی، به سمت صلاح می روی! یعنی آدم صالحی می شوی. با علماء بنشین، علمت زیاد می گردد. با حکماء بنشینی، حکمتت زیاد می گردد. یعنی با هر نژادی بنشینی، رنگ همان را می گیری! اصلاً نگاه کردن اثر دارد. دو نفر آن طرف خیابان با هم دعوا می نمایند، قیافه ها چنین می گردد. مگر به تو نگفتم، چند بار بگویم. همین طور که این چنین می گردد، شما آن طرف خیابان این چنین می شوی. طرفش می گوید: ببخشید! معذرت می خواهم! ندیدم، نفهمیدم، شما این طرف خیابان این چنین می شوید. یعنی همینطور اتوماتیک ابروها بالا و پایین می رود. الابرو بالابرو، العین بالعین، القیافه بالقیافه... یعنی با هر چیزی این واکنش نشان می دهد. آدم بخواهد یا نخواهد رنگ همان را می گیرد. مکان در آدم اثر دارد. به نظر من مرحوم مطهری است. می گوید: علمایی که سامره فتوا داده اند که بغل رودخانه است، گفته اند که در آب کر فرو کن! علمای نجف که باید آب را یک لیتر یک لیتر بخرند، گفته اند اگر یک بار آب بریزی پاک می گردد. یعنی طبیعت در فهم آدم اثر دارد. این مهم است. رفیق!

مرحوم مطهری(ره) با یکی از دوستان فقیهش، هم دوره بودند، آن عالم فقیه می گفت که من خوابیده بودم، خواب دیدم که حضرت امیر(ع) در اتاق را می زند و می گوید: بلند شو! بلند شو نماز شب بخوان. از خواب بیدار شدم. حضرت امیر(ع) آمده است در اتاق من را می زند، می گوید: بلند شو نماز شب بخوان؟ ماندم که این چه خوابی است که من دیده ام. تا داشتم فکر می کردم که این چه خوابی است، یک مرتبه دیدم که درب را می زنند، مرحوم مطهری(ره)، هم حجره ی ما، درب را می زند که بلند شو نماز شب بخوان! آب برایت آورده ام که وضوخانه دور است، آورده ام اینجا که همین جا وضو بگیری و نماز شب بخوانی! ببینید چه رفیق هایی بودند.

هر کس یک نعمت هایی دارد، یک شب بنشینید نعمت هایی را که خدا به شما داده است، بنویسید. بنده خودم از چهارده سالگی که طلبه شدم، تا تقریباً بیست و چهار سالگی، ده سال یک هم حجره داشتم، هم منزل و هم اتاق و هم سفر و هم مباحثه و همواره همه چیزمان با هم بود. در این ده سال از این طلبه ی فاضل که خدا رحمتش کند، مرحوم مشرقی، در این ده سال حرام که از او ندیدم، هیچ! مکروه هم از ایشان ندیدم. ده سال یار ما بود. خیلی مراقب حرف هایش بود. به قدری دقیق بود که من از دقت ایشان وحشتم می گرفت. به او گفتم: آقای مشرقی! اگر یک وقت یک حرف خلافی از من دیدی، دروغ بود در دهن من بزن! من به شما اجازه می دهم محکم بزنی که من از نوجوانی زبانم را کنترل کنم. ما نشسته بودیم و صبحانه می خوردیم، گفتم: آقای مشرقی! خیلی شکر در این چای ریختی، تا گفتم: با پشت دستش به دهان من زد! گفتم: آقا! بنا شد هر وقت من دروغ گفتم، شما من را بزنی! گفت: شما گفتی چرا اینقدر شکرش کردی، شکرش ننموده بودم، خاک قندش نموده بودم. گفتم آقا من دیگر اینجا حوصله ام نمی رسد، یک مقدار با ما مدارا کن، یک مقدار کوتاه بیا! یک مقدار کوتاه بیا! افرادی بودند که شاید ما الان بگوییم، به ما بخندند. ممکن است اگر بگوییم قبول ننمایند.

مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَى الصَّلَاح مُجَالَسَةُ العلماء علمت را زیاد می نماید. یَا بُنَیَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ لقمان به بچه اش می گوید: با دانشمندان بنشین! یُحْیِی الْقُلُوبَ قلب زنده می گردد. کَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاءِ (بحارالأنوار/ج1/ص204) همین طور که زمین با باران زنده می گردد، قلب انسان با گفتگوی با دانشمند زنده می گردد. البته نه هر علمی! یک سری علم ها هیچ خاصیتی ندارد. بدانیم جایی آباد نمی گردد ، ندانیم هم جایی خراب نمی گردد. حالا کوه هیمالیا چند متر است؟ این را بدانیم اطلاعات است، اگر ندانیم هم هیچ کجا خراب نمی گردد. وقتی هم دانستیم هیچ مسئله ای حل نمی گردد. رودخانه ی فلان جا از کجا به کجا... در آفریقا فلان رودخانه از کجا آمد به کجا رفت؟ حالا این اطلاعات است، بدانیم جایی آباد نمی گردد. نه!

یک سری علوم است که اگر آدم بداند چشمش باز می گردد. عجب! ما این را نمی دانستیم. ما این را نمی دانستیم. یک دعایی است، سحرهای ماه رمضان می خوانند به نام دعای ابوحمزه ثمالی! امام سجاد(ع) می گوید: من هر وقت سر نماز می روم، فکر می کنم که حالا دارم به خدا وصل می شوم، خوابم می گیرد، چرا خوایم می گیرد؟ می گوید: یازده دلیل دارد که چرا ما حال عبادت را نداریم. دو ساعت می نشینیم و یک بازی را در تلویزیون می بینیم، اما تا می گویند: نماز بخوان! سنگین است. دو ساعت به دنبال توپ بلژیک رفتیم، هفت دقیقه با خدا حال حرف زدن نداریم. چرا؟

banima.ir: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 12 دی 1400 بروزرسانی: 12 دی 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 122801

به "نقش دوست و همنشین در تربیت انسان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقش دوست و همنشین در تربیت انسان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید