چرا صنعتی نشدیم؟

به گزارش مجله سرگرمی، توسعه نیافتگی امری تاریخی و تاریخ زاد است. به عبارت دیگر توسعه نیافتگی در بستر و روندی تاریخی انجام شده است. بر این اساس به اعتقاد بنده بهترین روش برای شناخت و تبیین مساله توسعه نیافتگی، علم تاریخ و روش تحقیق تاریخی است.

چرا صنعتی نشدیم؟

محسن آزموده| پرسش از علل توسعه نیافتگی در ایران از دغدغه های چند سال اخیر حوزه های مختلف علوم انسانی اعم از تاریخ، جامعه شناسی یا علوم سیاسی است. جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و استعمار از مولفه های اصلی جهت یافتن پاسخ این پرسش است. حسن شجاعی دیوکلایی پژوهشگر و استاد تاریخ دانشگاه مازندران، در کتاب توسعه نیافتگی و صنعتی سازی ایران؛ عصر قاجار و پهلوی اول کوشش داشته به این پرسش بیشتر از منظر اقتصادی و صنعتی پاسخ دهد.

او در این کتاب بعد از روشن کردن مفاهیم نظری، چون توسعه، توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی، مراحل رشد و گسترش سرمایه داری در غرب را مورد آنالیز قرار داده و سپس به تاثیر آن در جوامع به اصطلاح والرشتاین، پیرامونی پرداخته و به ویژه آثار وقایعی، چون بحران اقتصادی 1929. م، ظهور نازیسم و جنگ دنیای دوم را بر این فرایند آنالیز نموده است. به این مناسبت با او گفت وگویی صورت دادیم که از نظر می گذرد.

نخست با رویکرد و روش خودتان به این موضوع بپردازید و بفرمایید چه منظر تازه ای به این بحث گگردده اید؟

توسعه نیافتگی امری تاریخی و تاریخ زاد است. به عبارت دیگر توسعه نیافتگی در بستر و فرایندی تاریخی انجام شده است. بر این اساس به اعتقاد بنده بهترین روش برای شناخت و تبیین مساله توسعه نیافتگی، علم تاریخ و روش تحقیق تاریخی است.

دلیل اینکه تاریخ این اندازه برای شما اهمیت داشت، چیست؟

تاریخ نه تنها در شناخت و تبیین مساله توسعه نیافتگی اهمیت، نقش و صندلی مهمی دارد؛ بلکه تاریخ و رویکرد تاریخی نقش و صندلی مهمی در گذار از شرایط توسعه نیافتگی به شرایط توسعه یافتگی دارد. برای اثبات این ادعا بنده به عنوان یکی از هواداران رویکرد بوم گرایی توسعه، به آرای هواداران مکتب اقتصاد تاریخی استناد می کنم که معتقدند برای رسیدن به یک اقتصاد ملی پویا ابتدا باید ملیت و فرهنگ تاریخی هر کشور مبنای نظریه پردازی و مهم تر از آن سیاستگذاری اقتصادی قرار گیرد.

به اعتقاد هواداران مکتب اقتصاد تاریخی، تنها به وسیله مبنا قرار دادن تاریخ و فرهنگ تاریخی یک کشور است که می توان سیاستگذاری های اقتصادی انجام داد که به بالا بردن سطح رفاه اقتصادی جامعه منجر گردد. بر این اساس در کتاب توسعه نیافتگی و صنعتی سازی؛ ایران عصر قاجار و پهلوی اول مساله توسعه نیافتگی و صنعتی سازی در شرایط توسعه نیافتگی در دوره زمانی قاجار و پهلوی اول با رویکردی تاریخی مورد بحث و آنالیز نهاده شده است.

این اثر اگرچه توسعه نیافتگی ایران و سایر جوامع ماوراءدریا ها را امری از بیرون تحمیل شده و در نتیجه زاد و رشد و توسعه طلبی نظام سرمایه داری می داند؛ اما از این منظر که به تبیین تاریخی فرایند تحمیل توسعه نیافتگی در ادوار سه گانه تطور نظام سرمایه داری و رویکرد و عملکرد جوامع سرمایه داری در خصوص صنعتی سازی جوامع ماوراءدریا ها مخصوصا ایران در دوره های قاجار و پهلوی اول می پردازد، بحث تازه ای در حوزه مطالعات مربوط به توسعه نیافتگی و صنعتی سازی در ایران گگردده است.

با توجه به مباحث ارایه شده، این پژوهش نه تنها در تبیین تاریخی مباحث توسعه نیافتگی ایران مفید است، بلکه در سیاستگذاری های فعلی و آینده اقتصاد ایران در بخش صنعت نیز می تواند مفید باشد.

شما در این کتاب توسعه نیافتگی صنعتی ایران در عصر قاجار و پهلوی اول را در پرتو بسط و گسترش نظام سیاسی و اقتصادی سرمایه داری مورد آنالیز قرار داده اید. آیا پیش از شما محققان دیگری از این منظر به این موضوع نپرداخته بودند؟

پیش از این در خصوص مساله صنعتی سازی در ایران در دوره قاجار و موانع شکل گیری آن در دور اثر چرا صنعتی نشدیم از زهرا صیامی و مانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران از احمد اشرف مباحثی ارایه شد. در کتاب صنعتی شدن و شورش شیخ احمد مدنی 1925-1900 به صورت بسیار مختصر در خصوص صنعتی سازی در ایران در دوره زمانی مورد بحث آن کتاب مباحثی ارایه شده است.

تفاوت پژوهش اینجانب به پژوهش قبلی در تلفیق مباحث نظر با مباحث تاریخی و مهم تر از همه به کارگیری اسناد و مدارک آرشیوی و روزنامه ها و نشریات عصر قاجار و پهلوی اول به عنوان اصلی ترین منابع به کار گرفته شده در این پژوهش است. اما مهم ترین چیزی که این پژوهش را با پژوهش های قبلی متفاوت می نماید، آنالیز تطبیقی و همزمان مساله توسعه نیافتگی و صنعتی سازی ایران در شرایط توسعه نیافتگی با تحولات نظام دنیای سرمایه داری است.

در این اثر دوره قاجار و پهلوی اول همانند یک دوره تاریخی واحد در پروسه توسعه نیافتگی و فراهم شدن فرصت صنعتی سازی در شرایط توسعه نیافتگی در نظر گرفته شد. به اعتقاد بنده این دوره از تاریخ ایران در برگیرنده فاز اول توسعه نیافتگی ایران بر پایه فراوری و صدور مواد اولیه کشاورزی به بازار های دنیای است.

فاز دوم این توسعه نیافتگی با خاتمه جنگ دوم در شرایط جنگ سرد و با تبدیل شدن ایران به صادر نماینده تک محصولی ماده خام نفت شروع می گردد. تبیین مساله توسعه نیافتگی و صنعتی سازی در این شرایط در فاز اول توسعه نیافتگی ایران چیزی است که این اثر را با آثار پیش از خود متمایز می نماید.

چرا در بحث توسعه نیافتگی ایران، توجه به بسط و گسترش سرمایه داری اهمیت دارد؟

توسعه یافتگی در دل و در نتیجه زاد رشد نظام سرمایه داری در جوامع سرمایه داری اتفاق افتاده است. در مقابل مفهوم توسعه یافتگی، مفهوم توسعه نیافتگی واقع شده است و در قیاس و تطبیق با آن مفهوم معنا پیدا می نماید. توسعه نیافتگی محصول زاد رشد نظام سرمایه داری در اروپا و گسترش و توسعه طلبی آن به مناطق ماوراءدریا ها در سایر قاره ها از جمله آسیا، آفریقا و اروپاست.

از این قاعده ایران نیز مستثنی نبود. بسط، گسترش و توسعه طلبی نظام سرمایه داری در فرآیند تاریخی طی سه مرحله از اواخر قرن پانزدهم در عصر سرمایه داری تجاری با اکتشافات جغرافیایی توسط پرتغالی ها و اسپانیایی ها شروع شد و در نهایت در نیمه دوم قرن نوزدهم با شکل گیری اقتصاد دنیای جدید و تقسیم کار بازار دنیای بر پایه مناسبات سرمایه داری صنعتی تکمیل شد. با شکل گیری اقتصاد و بازار دنیای سرمایه داری، جوامع سرمایه داری صنعتی در راستای تحمیل کارویژه تقسیم کار بازار دنیای درصدد ادغام جوامع ماوراءدریا ها در اقتصاد دنیای برآمدند.

تا پیش از انقلاب صنعتی در عصر سرمایه داری تجاری اگرچه بازار دنیای سرمایه داری بر پایه مناسبات تجاری و سوداگرانه شکل گرفته بود؛ اما شکل گیری این بازار به شکل گیری اقتصاد دنیای و ادغام جوامع ماوراءدریا ها و تحمیل کارویژه تقسیم کار بازار دنیای به جوامع ماوراءدریا ها منجر نشد.

انقلاب صنعتی، اما با الزام ها و احتیاج هایی که در جوامع صنعتی ایجاد کرد شرایط را به گونه ای تغییر داد که منجر به شکل گیری اقتصاد دنیای و تقسیم کار بازار دنیای سرمایه داری شد. احتیاج به مواد اولیه برای صنایع ماشینی جدید و احتیاج به بازار مصرف برای مازاد فراوری کالا های ساخته شده مصرفی که صنایع ماشینی در میزان و مقیاس بالا فراوری می کردند، الزام ها و احتیاج های جوامع سرمایه داری بودند که به منظور برطرف کردن آن جوامع سرمایه داری اقتصاد دنیای جدیدی شکل دادند که در خود بازاری دنیای با تقسیم کار و کارویژه های جدید برای جوامع سرمایه داری و جوامع ماوراءدریایی همراه داشت.

در این تقسیم کار جوامع سرمایه داری صنعتی کارویژه صدور کالا های ساخته شده، سرمایه و کالا های سرمایه ای را برعهده داشتند و جوامع ماوراءدریا ها کارویژه تهیه و صدور مواد اولیه و تهیه بازار مصرف را عهده دار شدند. برعهده دریافت چنین کار ویژه اقتصادی در تقسیم کار بازار دنیای از سوی جوامع ماوراءدریا ها که در نهایت به توسعه نیافتگی و وابستگی و به زبان دیگر به دنیا سومی شدن جوامع ماوراءدریا ها انجامید نه امری اختیاری بلکه اجباری و تحمیلی بود.

چنین تحمیلی یا به طور مستقیم و با اشغال و مستعمره سازی سرزمین های ماوراءدریا ها یا به طور غیرمستقیم با اعمال فشار های سیاسی و نظامی به وسیله تحمیل قرارداد های تجاری، گمرکی و حقوقی صورت گرفت. به هند از سوی انگلستان، الجزایر از سوی فرانسه، توگو از سوی آلمان و کنگو از سوی بلژیک به صورت مستقیم و به وسیله اشغال و مستعمره سازی و به چین، عثمانی، مصر و ایران در عصر قاجار به صورت غیرمستقیم و به وسیله اعمال فشار های سیاسی و نظامی و تحمیل قرارداد های تجاری، گمرگی و حقوقی کارویژه های تقسیم کار بازار دنیای سرمایه داری تحمیل شد.

شاهد اثبات چنین مدعایی تحمیل عهدنامه ترکمانچای علی الخصوص عهدنامه تجاری ترکمانچای در سال 1828. م. از سوی روسیه پس از دو دوره جنگ با ایران بود که علاوه بر اعطای حق دولت کامله الوداد به اتباع روسیه به تجار این کشور اجازه می داد تا کالا های صادراتی خود را با پرداخت عوارض گمرکی 5% در مرز، به ایران وارد کند. اعطای چنین امتیازی به تعبیر کردن سرمشقی برای دول اروپایی شد تا قرارداد مشابهی مبتنی بر شرایط دولت کامله الوداد با ایران منعقد نمایند.

در این میان انگلستان اولین کشوری بود که در سال 1841. م. به بهانه محاصره هرات توسط ایران با اعمال فشار های سیاسی و نظامی به وسیله اشغال جزیره خارک و بمباران سواحل ایران در خلیج فارس توانست طی قراردادی امتیاز های تجاری، گمرکی و حقوقی مشابه روسیه در عهدنامه تجاری ترکمانچای را از ایران اخذ کند.

انگلستان شانزده سال بعد این امتیاز ها را در عهدنامه پاریس که به جداسازی رسمی افغانستان از ایران انجامید، تجدید و تحکیم کرد. در ادامه این فرایند فرانسه، بلژیک و حتی ایالات متحده امریکا هم پیروز به انعقاد قرارداد های مشابه با ایران و حکومت قاجار شدند.

بدین ترتیب و در نتیجه چنین قرارداد هایی بود که در های اقتصاد ایران روی اقتصاد جوامع سرمایه داری باز و ایران در اقتصاد دنیای قرن نوزدهم ادغام شد. در نتیجه این ادغام شدن ایران ناچار به ایفای نقش کارویژه خود در چارچوب تقسیم کار بازار دنیای شد.

ایفای این نقش که در نهایت به توسعه نیافتگی و وابستگی ایران انجامید، تهیه و صدور مواد اولیه مخصوصا مواد اولیه کشاورزی به بازار دنیای و تهیه بازار مصرف برای صدور کالا بود که در دوران قاجار بر ایران تحمیل شد.

شما در کتاب از دو واژه تحمیل و صنعت زدایی یاد نموده اید. منظورتان از این اصطلاحات چیست؟

منظور از واژه تحمیل تغییر قهری شرایط موجود اقتصادی و سیاسی جوامع ماوراءدریا ها پیش از روبرو با جوامع سرمایه داری به وضع مطلوب و مورد احتیاج جوامع سرمایه داری در چارچوب تقسیم کار بازار دنیای نظام سرمایه داری است. چنین تغییر قهری در ساختار اقتصادی جوامع ماوراءدریا ها با هدف انباشت بیشتر ثروت و به تعبیر والرشتاین در راستای منافع ارزش افزای جوامع سرمایه داری صورت می گرفته است.

پیش تر به این نکته اشاره شد که کارویژه های جوامع ماوراءدریا ها در تقسیم کار بازار دنیای سرمایه داری به دو صورت مستقیم به وسیله استعمار و غیرمستقیم و به وسیله تحمیل قرارداد های تجاری، گمرکی و حقوقی به این جوامع محول شد. در هر دو صورت این کارویژه به طور قهری و با اعمال فشار های نظامی و سیاسی در جوامع ماوراءدریا ها از جمله ایران در عصر قاجار محقق شد.

در نتیجه چنین شرایطی ما کاملا محق و البته ناچار هستیم از واژه تحمیل استفاده کنیم. جوامع سرمایه داری مناسبات مطلوب اقتصادی و سیاسی خود را در هیچ یک از جوامع ماوراءدریایی با رضایتمندی و استقبال مردم و حاکمان این جوامع پیاده و اعمال نکردند.

در های اقتصادی و سیاسی این جوامع در آسیا، آفریقا و امریکا با عمال زور و کاربرد سلاح های آتشین روی جوامع سرمایه داری باز شد. این قانون نه تنها در خصوص جوامعی که کاملا مستعمره شدند، حتی در خصوص جوامعی مانند چین، عثمانی، مصر و ایران که دچار شرایط نیمه استعماری شدند نیز صادق و قابل تعمیم است.

اما در خصوص واژه صنعت زدایی باید عنوان کنم که صنعت زدایی سیاستی بود که جوامع سرمایه داری در عصر سرمایه داری صنعتی درصدد اعمال آن در جوامع ماوراءدریا ها بودند. انقلاب صنعتی در اروپا مناسبات اقتصادی جدیدی در روابط جوامع سرمایه داری صنعتی با جوامع ماوراءدریا ها به وجود آورد.

در نتیجه انقلاب صنعتی جوامع توسعه نیافته به محلی برای تامین مواد اولیه و بازار فروش کالا های ساخته شده جوامع صنعتی تبدیل شدند. در چنین شرایطی بود که جوامع صنعتی به منظور برخورداری از بازار فروش و مواد اولیه سیاست صنعت زدایی را در جوامع توسعه نیافته به وسیله به ورشکستگی کشاندن صنایع بومی و ممانعت از شکل گیری صنایع ماشینی جدید در پیش دریافتد.

این سیاست، جوامع سرمایه داری صنعتی که با هدف تبدیل کردن جوامع ماوراءدریا ها به بازار های مصرف کالا های ساخته شده صنعتی صورت می گرفت، به اعتقاد و برداشت بنده صنعت زدایی است. این سیاست به صورت جدی و سیستماتیک به بهانه اصل آزادی تجاری به عنوان یکی از اصول اساسی مکتب اقتصاد کلاسیک توسط جوامع سرمایه داری مخصوصا انگلستان پس از انقلاب صنعتی پیگیری و اجرا می شد.

به منظور تحقق این مهم انگلستان در سال 1841. م. با حمله به مصر و تحمیل یک قرارداد تجاری و گمرکی که بر اساس آن کالا های انگلیسی یا عوارض گمرکی 5% وارد مصر می شد، این کشور را ناچار به دست کشیدن از سیاست های حمایتی تعرفه ای و گمرکی کالا هایی کرد که صنایع ماشینی جدید مصر از سال 1820. م. درپی اجرای سیاست صنعتی سازی توسط محمدعلی پاشا آن را فراوری می کردند.

به دنبال تحمیل چنین قراردادی بود که صنایع ماشینی نوپای مصر از رقابت با کالا های وارداتی انگلستان بازماند و دچار ورشکستگی شد. این سیاست را به ورشکستگی کشاند، صنایع پیشه وری و ماشینی جوامع ماوراءدریا ها مساله ای بود که بنده را سوی به کارگیری واژه صنعت زدایی در تبیین این سیاست و عمل جوامع سرمایه داری صنعتی در جوامع ماوراءدریا ها در عصر سرمایه داری صنعتی سوق داد.

بحران اقتصادی 1929 چه تاثیری در فرایند صنعتی سازی کشور های توسعه نیافته داشت؟

بحران اقتصادی 1929 موجب شد تا فرایند درآمدزایی کشور های توسعه نیافته از فروش مواد اولیه با کاهش روبرو گردد. به عنوان مثال کوبا به عنوان صادرنماینده عمده شکر با کاهش 90%، شیلی صادر نماینده مواد معدنی مخصوصا نیترات با کاهش 84%، آرژانتین صادر نماینده مواد دامی و کشاورزی با کاهش 40% درآمد های خود در سال های اوج بحران روبرو شدند.

نتیجه مستقیم کاهش قیمت مواد اولیه، کاهش درآمد کشور های توسعه نیافته و به دنبال آن کاهش قدرت خرید کالاهای ساخته شده صنعتی مخصوصا کالا های مصرفی بود. در چنین شرایطی دومین جریان صنعتی سازی در کشور های توسعه نیافته به علت قطع جریان ورود کالا های ساخته شده صنعتی شروع شد. این جریان در خاورمیانه و به طور تعیین در ایران، ترکیه و امریکای لاتین شکل گرفت.

گرایش جوامع توسعه نیافته به صنعتی سازی در این دوره، همانند مرحله قبل، واکنشی به تحولات دنیای نظام سرمایه داری بود. بنابراین می توان گفت که صنعتی سازی در این دوره نه در نتیجه تحولات درون ساختاری جوامع توسعه نیافته، بلکه متاثر از پیامد های بحران 1929 بود.

این پیامد ها چه بود؟

پیامد مهم و تاثیرگذار بحران اقتصادی در جوامع توسعه نیافته کاهش درآمد حاصل از فروش مواد اولیه بود. تحت تاثیر این عامل مهم، استراتژی های دوگانه صنعت سازی به منظور رهایی از این مشکل و سایر پیامد های بحران به اجرا در آمد. استراتژی اول، صنعتی سازی با رویکرد جایگزین واردات و استراتژی دوم، صنعتی سازی با رویکرد توسعه صادرات بود. استراتژی جایگزین واردات رایج ترین استراتژی صنعتی سازی از شروع بحران تا آستانه جنگ دنیای دوم بود. بحران اقتصادی موجب کاهش درآمد حاصل از فروش مواد اولیه در جوامع توسعه نیافته شد.

این مساله، جوامع توسعه نیافته را با کاهش مصرف کالا های ساخته شده روبرو کرد. زیرا کاهش درآمد، قدرت خرید این کالا ها را کاهش داد. در چنین شرایطی ضرورت ایجاد صنایع فراوری کالا های مصرفی به وجود آمد. بخش عمده ای از کوشش جوامع توسعه نیافته برای صنعتی سازی در این دوران تحت تاثیر همین عامل و با همین استراتژی صورت گرفت و صنایعی که ایجاد شدند بیشتر کالا های مصرفی فراوری می کردند. اما دومین استراتژی، صنعتی سازی با رویکرد توسعه صادرات بود.

این استراتژی چگونه عمل کرد؟

این ا ستراتژی اصولا متکی بر سازوکار بازار، مخصوصا احتیاج های بازار دنیای نظام سرمایه داری است. آنچه در این استراتژی اهمیت دارد، فراوری و صدور هر چه بیشتر کالا هایی است که برای آن در بازار دنیای کشش وجود دارد. این کالا ها عمدتا مواد اولیه معدنی و کشاورزی مورد احتیاج صنایع کشور های صنعتی بود. اما صنعتی سازی در جوامع توسعه نیافته طی سال های میان دو جنگ چه با استراتژی جایگزینی واردات و چه با استراتژی توسعه صادرات، با انگیزه و هدفی تامین منابع اقتصادی صورت می گرفت.

در شرایطی که کسب درآمد به وسیله سیستم تقسیم کار بازار دنیای نظام سرمایه داری (فروش مواد اولیه) در سال های پیش از جنگ دنیای اول به واسطه وجود رونق در بازار دنیای از نظم و ثبات پایدار برخوردار بود، بحران های متعدد سیاسی و اقتصادی در سال های میان دو جنگ این شرایط را دستخوش تغییر کرد.

به همین دلیل حکومت ها در جوامع توسعه نیافته در این سال ها ناچار بودند برای غلبه بر مسائل موجود سیاست های متفاوت و در بعضی موارد متضاد در پیش گیرند. در این شرایط آنچه موجب می شد چنین سیاست هایی اتخاذ گردد، تحولات و تحمیل های بازار دنیای نظام سرمایه داری بود.

اتخاذ استراتژی های متفاوت صنعتی نیز خود از این عامل ناشی می شد. ضرورت هایی که بدین ترتیب به وسیله مناسبات حاکم بر بازاردنیای بر جوامع توسعه نیافته ایجاد می شد، موجبات مداخله حکومت های جوامع توسعه نیافته را در مسائل اقتصادی فراهم می کرد. از این قاعده ضرورت اجرای استراتژی های متفاوت صنعتی سازی نیز مستثنی نبود. در تمایل حکومت ها به اجرای استراتژی های صنعتی علاوه بر عامل فوق، عامل دیگر نیز نقش داشتند.

سودآور بودن اجرای طرح های صنعتی یکی از عوامل موثر در چنین مداخلاتی بود. درآمد های حاصل از صنعتی سازی مخصوصا در بخش صنایع مصرفی با اعمال انحصار های دولتی، قوانین و مقررات گمرکی و انحصار تجاری افزایش می یافت.

به طور خاص بحران اقتصادی 1929 چه تاثیری بر اقتصاد ایران گذاشت؟

بحران اقتصادی 1929. م، اما ایران را هم از چنین پیامد هایی بی تاثیر نگذاشت. در نتیجه بحران اقتصادی ایران از سال 1308. ش. با کاهش درآمد های صادراتی در زمینه صادرات مواد اولیه مخصوصا مواد اولیه کشاورزی روبرو شد. در پی این کاهش درآمد حکومت ایران با کاهش درآمد های ناشی واردات کالا های مصرفی، مخصوصا کالا هایی که به صورت انحصاری توسط حکومت وارد می شد روبرو شد. نتیجه نهایی این شرایط کاهش درآمد های کلی حکومت پهلوی اول بود.

در چنین شرایطی بود که حکومت پهلوی درصدد اجرای سیاست صنعتی سازی با استراتژی جایگزین واردات برآمد تا بخش مهمی از کاهش درآمد های ناشی از بحران را جبران کند. هدف از اجرای این استراتژی فراوری کالا های مصرفی وارداتی اولا به منظور کسب درآمد و ثانیا برای برطرف کمبود این کالا ها در بازار داخلی بود.

آیا این سیاست پیروزیت آمیز بود؟

در حالی که حکومت پهلوی تا سال 1309. ش. هیچ سرمایه گذاری در بخش صنعت انجام نداده بود و شرایط را نیز برای سرمایه گذاری بخش خصوصی در صنعت فراهم ننموده بود؛ از سال 1309. ش. در نتیجه پیامد های بحران به سرمایه گذاری دولتی در بخش صنعت و سیاستگذاری برای اجرای پروژه های صنعتی سازی توسط بخش خصوصی مبادرت کرد.

ماحصل این اقدام های حکومت پهلوی تا سال 1314. ش. که مناسبات اقتصادی ایران و آلمان در چارچوب قرارداد تصفیه محاسبات تجاری شروع می گردد تاسیس 13 کارخانه با سرمایه گذاری دولت بود که به فراوری قند، سیمان، کرازت، پارچه و چای اختصاص داشتند.

این سرمایه گذاری در دوره زمانی مورد بحث در حالی صورت گرفت که حکومت پهلوی در سال های پیش از بحران هیچ سرمایه گذاری در این زمینه انجام نداده بود. همچنین بخش خصوصی هم در سایه سیاستگذاری و همراهی های حکومت برای اجرای پروژه های صنعتی به تاسیس 87 کارخانه مبادرت ورزید که به فراوری کالا های مصرفی اشتغال داشتند. کوشش جامعه ایران برای صنعتی سازی در این برهه تاریخی با جنگ دنیای دوم و اشغال ایران توسط متفقین خاتمه می یابد.

پیامد اشغال ایران در فرایند صنعتی شدن ایران چه بود؟

جنگ دنیای دوم در همان ماه ها شروعین خود با محاصره دریایی آلمان توسط متفقین همراه شد. در نتیجه محاصره دریایی آلمان ورود ماشین آلات و لوازم یدکی مورد احتیاج صنایع ایران به وسیله دریا با محدودیت جدی روبرو شد و فرایند صنعتی سازی را با کندی روبرو کرد. برای برطرف این مشکل ایران اگرچه با انعقاد قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی با شوروی در فروردین 1319. ش. درصدد استفاده ترانزیتی از خاک روسیه برای ادامه مبادلات تجاری با آلمان برآمد؛ اما کارشکنی های حکومت شوروی در راستای تحقق این هدف و به دنبال آن حمله آلمان به شوروی در تیر 1320 ش. موجب شد تا تحقق اهداف ترانزیتی ایران برای حمل ماشین آلات و لوازم یدکی مورد احتیاج صنایع ایران از آلمان به وسیله خاک شوروی با ناکامی روبرو گردد.

در ادامه حمله متفقین به ایران به بهانه جاسوس بودن مستشارات و متخصصان آلمانی شاغل در بخش صنعت ایران شرایط را وخیم تر کرد. یکی از پیامد اشغال ایران توقف کامل اجرای سیاست صنعتی سازی در ایران بود. با اشغال ایران توسط متفقین شبکه ها و وسایل حمل و نقل ایران از کامیون ها، قطارها، هواپیما ها و شناور های ایران در اختیار و اشغال متفقین نهاده شد.

در این شرایط بسیاری از صنایع ایران نتوانستند مواد اولیه مورد احتیاج خود را از مناطق مختلف به کارخانه ها انتقال بدهند. بسیاری از کارخانه های ایران در اشغال متفقین در آمد. ماشین آلات بعضی از این کارخانه ها به شوروی انتقال داده شد. متفقین بعضی کارخانه ها و محصولات آن را در راستای اهداف نظامی و تدارکاتی خود به خدمت دریافتد و حتی محل بعضی کارخانه ها را تبدیل به استراحتگاه سربازان خود کردند.

علاوه بر این جنگ موجب شد بعضی کارخانه های ایران نتوانند قسمتی یا تمامی لوازم یدکی و ماشین آلات خود را به ایران وارد نمایند که کارخانه ذوب آهن کرج یکی از این موارد بود. در چنین شرایطی بود که با اشغال ایران پروژه صنعتی سازی در ایران به طور کامل متوقف و پفراینده صنعتی سازی در ایران در این دوره از تاریخ که برای جوامع توسعه نیافته امکان صنعتی سازی فراهم آمد با توقف و ناکامی روبرو شد.

اما در تبیین نظری چرایی متوقف ماندن سیاست صنعتی سازی ایران در نتیجه جنگ دنیای توجه به این نکته لازم است که استراتژی عمده صنعتی سازی در این دوره، استراتژی جایگزین واردات بود. هدف از اجرای این استراتژی، کاهش وابستگی به واردات، مخصوصا واردات کالا های مصرفی بود.

این استراتژی اگر چه با چنین هدفی پیگیری می شد ولی پیامد های آن چیز دیگری بود. اگر تا پیش از اجرای این استراتژی جوامع توسعه نیافته تنها کالا های مصرفی وارد می کردند، با اجرای این استراتژی، واردات با ابعاد گسترده تری در زمینه وارد کردن تجهیزات و لوازم یدکی کارخانه ها و همچنین استخدام کارشناسان و متخصصان فنی صورت می گرفت.

ویژگی واردات کالا های مصرفی آن بود که اگر واردات به هر دلیلی قطع می شد، قطع ورود کالا های مصرفی فقط مصرف را محدود می کرد؛ ولی در صورت اجرای استراتژی صنعتی سازی جایگزین واردات، قطع جریان واردات تحت هر شرایطی، علاوه بر محدود کردن مصرف، به تعطیلی کارخانه ها و کارگاه های صنعتی منجر می شد.

در این شرایط بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گریبان گیر کشور هایی می شد که این استراتژی را به کار می دریافتد. علاوه بر این با اجرای استراتژی جایگزین واردات، کشور های توسعه نیافته به لحاظ تکنولوژیکی به خارج وابستگی پیدا می نمایند.

به همین دلیل در مقابل بحران ها و نوسان های بازار دنیای آسیب پذیرتر می شوند. بدین ترتیب این گونه می توان گفت که اجرای سیاست صنعتی سازی در سال های میان دو جنگ با توجه به درون زا نبودن و همچنین با توجه به ساختار اقتصادی جوامع توسعه نیافته نتوانست به صنعتی شدن این جوامع منجر گردد و ضمن تشدید وابستگی، اقتصاد این جوامع را در مقابل بحران های دنیای آسیب پذیرتر کرد.

جنگ دنیای دوم که منجر به قطع واردات ماشین آلات و لوازم یدکی و در نتیجه قطع اجرای سیاست صنعتی سازی در ایران شد صحت این مدعا را به اثبات می رساند.

pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.

dorezamin.com: دور زمین: آشنایی با زیبایی های دنیا در مجله سرگرمی و گردشگری

منبع: فرادید
انتشار: 26 آبان 1400 بروزرسانی: 26 آبان 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 60719

به "چرا صنعتی نشدیم؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا صنعتی نشدیم؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید