سابقه خانوادگی و جهش های با ریسک بالا
به گزارش مجله سرگرمی، عوامل ایجاد کننده سرطان (6)
شواهد مربوط به استعداد ژنتیکی مربوط به سرطان در اصل از مشاهداتی بدست آمده است که از خوشه های سرطانی در خانواده ها، بدست آمده است. بیشتر سرطان ها تا حدی در خانواده ها خوشه ای می شوند و عموماً یک فرد که دارای

نویسندگان: مارگارت. آ. نولز و پیتر. جی. سلبی
مترجم: حبیب الله علیخانی
شواهد مربوط به استعداد ژنتیکی مربوط به سرطان در اصل از مشاهداتی بدست آمده است که از خوشه های سرطانی در خانواده ها، بدست آمده است. بیشتر سرطان ها تا حدی در خانواده ها خوشه ای می شوند و عموماً یک فرد که دارای یک خواهر، برادر و یا والدین مبتلا به سرطان است، ریسک ابتلا به سرطانی 50 % بیشتر دارد. سابقه خانوادگی مربوط به یک سرطان ممکن است تا حدی به علت برخورد مشابه با عوامل محیطی و بعلاوه استعداد ژنتیکی، ایجاد گردد. بعضی از خانواده های تحت تأثیر قرار گرفته ممکن است دارای استعداد بیشتری درابتلا به بعضی سرطان ها باشند. برای مثال،آنهایی که به سندروم نئوپلازی غدد درون ریز مبتلا هستند، دارای ریسک بیشتری برای ابتلا به سرطان های هیپوفیز، پاراتیروئید، آدرنال، پانکراس، و سایر بافت های مربوط به غدد درون ریز، هستند. به هر حال، این مسئله باید تذکر داده گردد که سابقه خانوادگی برای بیشتر موارد سرطانی، در نظر گرفته نمی گردد. برای مثال، 87 % از سرطان های پستانی که در زنان رخ می دهد، بدون سابقه خانوادگی است و 85 % از زنانی که دارای سابقه خانوادگی این بیماری هستند، هیچگاه به سرطان پستان، مبتلا نمی شوند.
وجود خوشه های سرطانی در تعداد زیادی از موارد سرطانی که در حقیقت در داخل خانواده ها ایجاد می گردد، ممکن است نشاندهنده این باشد که یک جهش ارثی در یک ژن موجب افزایش ریسک می گردد و در بعضی موارد، جهش های خاص خط ژنوم در این ژن ها، به وسیله آنالیز سیتوژنی و مولکولی، اعضای خانواده مربوطه، قابل تشخیص می باشد. مثال هایی از این موارد، عبارتند از ژن TP53 و سندرم سرطان لیفرومنی که موجب مستعد شدن ساکرومی دوران کودکی و تومورهای مغزی و بعلاوه آغاز زود هنگام سرطان پستان و تخمدان می گردد. از این جمله، ژن ATM و ataxia telangiectasia که در حقیقت موجب افزایش استعداد ابتلا به لوسمی سلول T، لنفوم و سرطان پستان، می گردد. بعلاوه جهش ها در ژن RB منجر به مهیا شدن زمینه برای ابتلا به رتینوبلاستوما می گردد. جهش های خط ژنی در ژن های BRCA1 و BRCA2 که هر دو مورد در ترمیم DNA مؤثر می باشند، بعلاوه در افزایش استعداد به ابتلا به سرطان پستان و تخمدان مؤثثر می باشند. اگر چه این جهش های با نفوذ بالا در اصل موجب افزایش ریسک توسعه یک سرطان خاص می گردد. بیشتر مردم که سرطان دارند، این جهش ها را دارا نمی باشند. در کل، نسبت طبقه بندی سرطان به ژن های ارثی با ریسک بالا، بین 5 تا 10 % تمام سرطان هایی که در جامعه، بوجود می آید.
بیشتر سرطان ها حالت تناوب دارند یعنی با جهش های ارثی ایجاد شده در خط ژنی، مرتبط نیستند. به هر حال، مشاهدات بر روی افراد دوقلوی مبتلا به سرطان، نشان می دهد که این افراد دارای ریسک ابتلا در یک مکان می باشند که در حقیقت نشاندهنده اثر فاکتورهای ژنی ذاتی است. این مسئله مخصوصاٌ در خصوص سرطان معده، کولورکتوم، ریه، پستان و پروستات مشاهده می گردد. بیشتر تحقیقات آزمایشگاهی و اپیدمولوژی در طی دهه اخیر، بر روی تشخیص تغییرات ژنتیکی تمرکز دارد که در واقع اثر اندک و قابل توجه بر روی ریسک سرطانی شدن دارند. بعلاوه اثر وراثت در این ژن ها هم مورد آنالیز قرار گرفته است. این مسئله بسیار پیچیده است زیرا این جهش ها، متداول ترند و بنابراین، ممکن است یک اثر قابل توجه بر روی ریسک سرطان شدن در سطح جمعیت داشته باشند.
پلی مورفی های ژنتیکی با ریسک پایین
این به خوبی فهمیده شده است که افراد از لحاظ قابلیت متابولیسم دارویی، متفاوت می باشند. ما می دانیم که این مسئله عمدتاً به علت تفاوت های ژنتیکی افراد است که در واقع بر روی عملکرد آنزیم های موجود، اثرگذار است. از آنجایی که بسیاری از مواد سرطانی شیمیایی نیازمند متابولیسم برای ایجاد اثر سرطان زایی هستند، تغییرات متداول در ژن هایی که موجب ترشح آنزیم های متابولیسمی می باشند، ممکن است بر روی توسعه سرطان، مؤثر باشند. به صورت خاص، یک علاقه رو به رشد در زمینه این مسئله بوجود آمده است که آیا تفاوت ها در محیط می تواند اثرات مختلفی بر روی ریسک سرطان زایی داشته باشد یا نه؟ (با توجه به ژنوتیپ های متابولیسمی متداول). یکی از مثال های مورد مطالعه، ژن های N- استیل ترانسفراز (NATs) می باشدش که در واقع موجب ترشح خانواده بزرگی از آنزیم های مربوط به متابولیسم دارویی و سایر مواد برون ریز، می شوند. افرادی که دارای تغییر آهسته در ژن NAT2 هستند، به گونه ای عمل می نمایند که در آنها، قابلیت متابولیسم آمین های آروماتیک کاهش می یابد و از این رو، ریسک مربوط به سرطان مثانه، افزایش می یابد (مخصوصاٌ افرادی که در معرض آمین های آروماتیک هستند). عموماً شواهد اپیدمولوژیکی مربوط به ارتباط یک چنین ژن های با ریسک پایین و ریسک ابتلا به سرطان، محدود می باشد و تطابقی با هم ندارند. این مسئله در حالی است که مقالات متعددی در این زمینه، به چاپ رسیده است. مطالعات بزرگ مقیاس اجرا شده، نیازمند مشخص این مسئله می باشند که آیا تغییرات ژنی متداول به صورت منفرد و یا ترکیب با ژن های دیگر و عوامل محیطی، در توسعه سرطان در سطح جمعیت مهم می باشد یا نه؟موتاژنها و طیفهای جهش یافته در ارتباط با انواع سرطان
علاوه بر آنالیز جهش های ارثی مورد آنالیز، بیشتر تحقیقات بر روی تشخیص جهش های بدنی تمرکز دارد که به آنها آنکوژن(مانند ras, c-myc)، ژن های متوقف نماینده تومور (مانند TP53, APC, RB, Ras, MYC, CDKN2A) و ژن های ترمیم نماینده DNA (مانند XPD, BRCA1, BRCA2) گفته می گردد. سایر ژن های مرتبط با ناپایداری کروموزومی، کنترل سیکل سلولی، انتقال سیگنال و عملکرد سیستم ایمنی، هم مورد توجه می باشند. تا به امروز، ژن متوقف نماینده توموری TP53 که در سلول کار می نماید و مسئول تخریب DNA است، به صورت گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است. جهش های این ژن در نیمی از سرطان ها، مشاهده می گردد.بسیاری از موتاژن های موجب فراوری تغییرات DNA خاص در نواحی مشخصی از یک ژن می گردد (به صورت مستقیم و غیر مستقیم). این کار با واکنش با DNA و متوقف شدن نوکلئیدها و تشکیل ترکیبات اضافی DNA انجام می گردد. تشکیل محصولات اضافی DNA می تواند سپس موجب کاهش در جهش های خاصی گردد که در نهایت، ممکن است منجر به سرطان گردد. به علت اینکه جهش هبه بخش های خاصی از DNA چسبیده اند، یک برخورد تعیین می تواند منجر به ایجاد یک اثر جهشی خاص در ژن گردد. تشخیص یک چنین طیف جهشی می تواند برای تقویت استدلال های مربوط به جهش های خاص و ریسک سرطانی شدن، مؤثر باشد. یک روش کامل در واقع تشخیص مستقیم مقدار بخش های اضافه شده به DNA است که در بافت انسانی، بوجود می آید. این مسئله می تواند هم به اسم یک مارکر بیولوژیکی با دوز سرطانی مؤثر و هم به اسم یک مارکر تخریب ژنی، استفاده گردد زیرا این مواد به صورت مستقیم به تشکیل تومور، مرتبط می باشند. برای مثال، بخش های اضافه شده به DNA (آفلاتوکسین) و جهش های ژنی TP53 در نیمی از موارد سرطان کبد، مشاهده می گردد. در واقع این مسئله به علت برخورد بالا با آفاتوکسین، ایجاد می گردد. از مطالعه های مولکولی تا به امروز، این فهمیده نشده ست که این نوع از جهش ها، که بوسیله آفلاتوکسین ایجاد می گردد، یک عامل ایجاد نماینده سرطان کبد می باشد یا نه؟ در اینجا، مسئله عفونت ویروس هپاتیت B هم مسئله ساز و سوال برانگیز است. سطوح افزایش یافته از بخش های اضافی اتصال یافته به DNA (هیدروکربن ها) هم در ارتباط با افزایش ریسک مربوط به سرطان کبد در افراد سیگاری و کارگران معادن زغال سنگ می باشد. این افراد تحت شرایطی کار می نمایند که برخورد زیادی با مواد شیمیایی دارند. وجود مقادیر بالا از مواد افزوده شده 4- آمینوبیفنیل هاموگلوبین در تومورهای مثانه، که در افراد سیگاری ایجاد می گردد، موجب تقویت این مسئله می گردد که آمین های آروماتیکی موجود در دود سیگار، عامل اصلی ایجاد نماینده سرطان مثانه در سیگاری هاست.
پیآمدهای جلوگیری از بروز سرطان
بر اساس شواهد اپیدمولوژی کنونی، این واضح است که به صورت تئوری می توان از بیشتر سرطان ها جلوگیری کرد. این به خوبی فهمیده شده است که مصرف تنباکو عامل اصلی قابل پیش گیری در ایجاد سرطان می باشد. این مصرف موجب بروز 30 % از تمام مرگ و میر ناشی از سرطان می گردد. اصلاح عادت های غذایی هم ممکن است به صورت بالقوه منجر به جلوگیری از سرطان به همین مقدار گردد اما هنوز واضح نیست که اجزای وعده غذایی ما، چه ارتباطی با ریسک سرطان دارند. برای مثال پیشگیری شیمیایی مثلا استفاده از مکمل های ویتامینی، هم در چندین آزمایش بالینی، مورد آنالیز قرار گرفته است اما نتایج آن تا به امروز، منفی بوده است. با وجود این، حذف اضافه وزن و چاقی ممکن است منجر به کاهش 5 تا 10 % در خطر ابتلا به سرطان گردد. این مسئله حداقل در کشورهای پیشرفته، تحقق می یابد زیرا در این کشورها، برنامه ها برای جلوگیری از بروز چاقی، گسترده تر می باشند. عوامل عفونی هم عامل 18 % از تمام سرطان ها در دنیاست. از این رو، بیشتر آنها می توانند به وسیله واکسیناسیون و یا درمان عفونت در مراحل اولیه، کنترل شوند. در بعضی از کشورهای در حال توسعه، برنامه های واکسیناسیون ممکن است به صورت واقعی اجرا شوند. تابش فرابنفش هم یکی دیگر از عوامل قابل پیش گیری مهم می باشد که در کشورهای غربی، توجه خاصی به خود اختصاص داده است. برخورد با عوامل سرطان زا در شرایط محیط کار هم در واقع در سال های گذشته مد نظر قرار گرفته است و کاهش قابل توجهی را داشته است. در صورت اعمال قوانین و مقررات این زمینه در کشورهای در حال توسعه، کاهش بیشتری در این زمینه، مشاهده خواهد شد. غربال گری هم نقش مهمی در کاهش بار مرگ و میر سرطان ایفا می نماید. این کار با تشخیص و درمان اولیه بیماری، انجام می گردد. روش های غربال گری بر پایه جمعیت برای سرطان های پستان و تخمدان در بیشتر کشورهای پیشرفته، اجرا شده است و این مسئله هم موجب کاهش قابل توجهی در نرخ مرگ و میر این سرطان ها، شده است. برای سرطان روده بزرگ، چندین برنامه غربال گری هم اکنون تحت آنالیز است که عبارتند از: آزمون خون مخفی در مدفوع، سیگموئیدوسکوپی و کولونوسکوپی. در این روش ها، قابلیت تشخیص پولیپ ها پیش از سرطانی شدن، وجود دارد. البته برای این سرطان، نیازمند روش های غربال گری مناسب تری می باشیم. یک آزمون خون برای مقدار گیری مقدار آنتی ژن های خاص پروستات هم به اسم مارکر سرطان پروستات در مراحل اولیه، به صورت گسترده در بسیاری از کشورها، استفاده می گردد.اگر چه تشخص و درمان سرطان یک استراتژی مهم برای کاهش حاشیه سرطانی در بسیاری از کشورهاست، تمرکز اصلی در واثع بر روی سلامت عمومی است که بوسیله آنها، از بروز سرطان در مراحل اولیه، جلوگیری می گردد. تفاوت های مکانی در بروز سرطان، به صورت واضح بیان نماینده این مسئله است که پتانسیل خوبی در جلوگیری از بروز سرطان به وسیله کاهش مصرف سیگار، عفونت های شناخته شده، کاهش مصرف الکل، کاهش تابش فرابنفش، کاهش برخورد افراد با مواد سمی در محل کار، کاهش چاقی و ایجاد تغییر در وعده های غذایی، وجود دارد. در حقیقت، این تخمین زده می گردد که افزایش حدود 5 میلیون در تعداد موارد ابتلا به سرطان که تا سال 2020 پیش بینی می گردد، می تواند به یک سوم کاهش یابد اگر، تمام اقدامات جلوگیری نماینده اجرا گردد و بنابراین، این موارد ابتلا به زیر 2 میلیون کاهش می یابد. اقدامات مربوط به سلامت عمومی یاری می نماید تا تغییرات رفتاری در سطح جمعیت ایجاد گردد.
استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد. منبع مقاله :
Introduction to the Cellular and Molecular Biology of Cancer/ Margaret A. Knowles and Peter J. Selby
منبع: راسخونencaria.ir: انکاریا: وبلاگ فناوری و تکنولوژی
namasho.com: نماشو: طراحی سایت، سئو و بهینه سازی وبسایت