روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی رهایی یافت
به گزارش مجله سرگرمی، به گزارش خبرنگاران، در شروع پاییز درازای شب و روز یکسان می گردد و سپس شب بر روز چیرگی می گیرد یعنی خورشید شکست می یابد. درازترین شب سال، آخرین شب پاییز است که یلدا نام دارد. یلدا واژه سریانی و به معنی میلاد است و با ولادت هم ریشه است. از دوازده شب به بعد، در هر بیست و چهار ساعت اندکی از درازای شب کاسته و به درازای روز افزوده می گردد تا در شروع بهار شب و روز دوباره یکسان شوند. در نخستین روز دی خورشید زاده می گردد و باید آن شب را جشن گرفت (شب چله) و سپس چهل روزگی او را جشن گرفت (سده در دهم بهمن) و سپس بالندگی و جوانی او را جشن گرفت(نوروز). این که شب یلدا به راستی زاد شب مسیح بوده است از روزگاران پیش روشن بوده و به ویژه در بعضی از اشعار شاعران پارسی گوی بدان اشاره شده است.

به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی / که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا (سنایی)
سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید / که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا (سیف اسفرنگی)
چله عظیم از شروع دی تا دهم بهمن است (چهل روز) و چله کوچک از دهم بهمن (شب جشن سده) تا آخر بهمن (بیست روز). شب چله زادشب خورشید است. در این شب بسیاری بر این باورند تا نیمه های شب بنشینند (تا دم زاده شدن خورشید) و به خوردن آجیل و گپ زدن و خواندن شعر و فال حافظ دریافت بگذرانند و این ها همه از نشانه های شادی و از آیین های در پیوند با زادن است. به درستی واژه چله با زایمان و زاده شدن در پیوند است: چله زن باردار، چله کودک نوزاد، چهلم درگذشتگان، چله صوفیان که رمز تولدی دیگر بوده است.
نشان دارترین آیین شب چله خوردن هندوانه است. با توجه به این که زمستان فصل هندوانه نیست و این میوه را با دشواری تا آن هنگام نگاه می دارند و از سوی دیگر خوردن هندوانه سرد و گاه غیر شیرین چندان دلچسب نیست، بی گمان باید در آن معنایی رمزی نهفته باشد. به گمان ما هندوانه گرد و سرخ در اینجا همان رمز خورشید است که در شب سرد شروع زمستان زاده شده است و بعضی نیز بر این باور هستند که با خوردن هندوانه در شب چله باعث می گردد زمستان که پیش روی آن هاست از بیماری ها و سرما در امان بمانند. میوه انار نیز به دلیل این که دانه های فراوان و همین طور رنگ قرمزی دارد، دارای نماد خورشید و شادی است.
استاد دهخدا در لغت نامه درباره چله های زمستان و تابستان این گونه می نویسد: چله عظیم (زمستان و تابستان) چهل روز از موسم زمستان که شروع آن برابر با نخستین روز دی ماه (هفتم دی ماه جلالی) و خاتمهش دهم بهمن ماه (شانزدهم بهمن ماه جلالی) است. چهل روز از موسم تابستان که شروع آن برابر است با نخستین روز تیرماه (پنجم تیر ماه جلالی) و آخر آن دهم مرداد ماه (شانزدهم مرداد ماه جلالی) است. چله زمستان همان چله عظیم است و گاه در تداول عامه، کنایه از سرمای سخت باشد.
برآی ای صبح مشتاقان دگر هنگام روز آمد / که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم (سعدی)
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع / بیخ کواکب شب یلدا برافکند (خاقانی)
در کتاب جشن ها و آداب و معتقدات زمستان گردآوری و تألیف ابوالقاسم انجوی شیرازی فرهنگ پژوه گرانمایه درباره شب چله و آیین های آن در ایران چنین یاد نموده شده است: چله عظیم از نخستین شب زمستان برابر یکم دی ماه خورشیدی شروع و مدت آن چهل روز است و چله کوچک از دهم بهمن ماه است تا آخر بهمن و مدت آن بیست شب و بیست روز است و به همین سبب چله کوچک نامیده شده است. مردم در ایران در شب اول چله عظیم وشروع زمستان مراسمی دارند که نمونه هایی از آن آورده می گردد.
پوران فرخزاد در کتاب نامه مهره مهر چنین می گوید: روح آریاییان گذشته سرشار از شور و شادمانی و به دور از افسردگی و غمبارگی بوده است. در بیشترین نوشته های کهن به جز آیین سوگ سیاوش در گاه شماری ایرانیان باستان، از روزهای سوگواری نشان دیگری یافت نمی گردد، چنان که گویی مردمی که در شروعه این دوره از تاریخ انسانی به نام آریایی در این بخش از گیتی می زیستند با آن که از فاجعه ای سهمناک جان به در برده و درد کشیده و رنج آزما بودند، به زندگانی بیشتر به چشم جشن گاهی پایا می نگریستند که باید از هر دم آن بهره ای به فراخور برداشت و آن را به شادمانی و سرخوشی ستایش کرد.
آهنگ های موسیقایی با نام های بسیار پر معنا، همچون سی لحن باربد، گنج بادآورد، تخت تاقدیس- اورنگ، مشک دانه- آرایش خورشید، سبز در سبز، نوشین باده، ناز نوروز، مشکویه، مهرگانی، شب فرخ، کین سیاوش، کین ایرج، باغ شیرین و... که از آن دوران ها باقی مانده شاهدی بر این مدعاست. افزون بر پایکوبی هایی که هنوز نمایه هایی از آن ها در میان ایل نشینان ایرانی دیده می گردد، نام ماه ها و روزها که به ترتیب، ماه اول سال را ماه نو، دوم را نوبهار، سوم را گرمافزون، چهارم را روزافزون، پنجم را دنیا تاب، ششم را دنیا آرای، هفتم را مهرگان، هشتم را خزان، نهم را شب افزون، دهم را سرمافزا، یازدهم را آتش افروز و دوازدهم را سال افزون می خواندند که باز به گونه ای دیگر از سلیقه هنری این مردم حکایت می نماید؛ مردمی که به رغم برنامه های آیینی- دینی روزهای هر ماه را به خواست خود نامگذاری نموده و آن ها را با نام هایی شادی آفرین آذین نموده بودند. این روزها به ترتیب، جشن ساز، بزم نِه، سرافراز، کش نشین، خوش خور، غم زدای، روح افروز، حال بخش، زرافشان، نامجوی، رزم گیر، کینه کش، تیغ زن، داد ده، دین پرور، دیومند، رهگشای، اسب تاز، گوی باز، پایدار، مهرکار، دوست بین، دنیا افزا، بت فریب، کامران، شادباش، دیرزی، شیرگیر، کامیاب و ای شهریار می خواندند.
در کتاب آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز اثر سترگ زنده یاد محمود روح الامینی می خوانیم: بنا بر باور پیشینیان، در خاتمه این دراز شب، که اهریمنی و گجسته اش می دانستند و می دانند، تاریکی شکست می خورد، روشنایی پیروز و خورشید زاده می گردد و روزها رو به بلندی می نهد. زایش خورشید و شروع دی را، آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن شروع سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی رهایی می یافت و روزی سپند برای مهرپرستان بود.
انگیزه های پایدار ماندن این جشن را می توان بدین گونه شمرد: 1. شب زایش خورشید(مهر) است از باورهای دینی کهن. 2. بلندترین شب سال، یعنی طولانی ترین تاریکی است، نشانه اهریمنی شبی شوم و ناخوشایند که از فردا به کوتاهی می گراید. 3. خاتمه برداشت فرآورده های کشاورزی و شروع آسایش و آرامش در جامعه کشاورزی است. همه گروه هایی که از دسترنج و کوشش کشاورزان بهره مندند، در جشن نخستین روز دی ماه و برداشت این دسترنج ها در شگون و شادی کشاورزان شرکت می نمایند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایرانtafreh.ir: طفره: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای طفره
fixfun.ir: مجله تفریحی: وبلاگ شاد و سرگرم کننده