10 سرگرمی ظاهرا کوچک و بی اهمیت که زندگی تان را متحول می نمایند
به گزارش مجله سرگرمی، در مطلب زیر می خواهیم سرگرمی هایی را به شما معرفی کنیم که هرچند ممکن است از درجه اهمیت ساقط باشند، اما تاثیر مثبتی بر زندگیتان دارند.

به گزارش، ممکن است شما هم قبلا متوجه خوب بودن سرگرمی ها و عادت ها شده باشید، منتها، چون برنامه ای برای نظم دادن به آن ها و ملزم کردن خودتان به انجام مداوم آن ها و در آوردن آن ها از فعالیت های تصادفی به عادات مثبت دیرپا نداشته اید، ثمره خوب آن ها را هم برداشت ننموده اید. و، اما سرگرمی هایی که از آن ها گفتیم؛
زمانی که کار روزانه پرفشار برای رسیدن به یک هدف بزرگ را کمی رها می کنید تا به خودتان استراحت بدهید، چشمانتان را ببندید و تصور کنید که به قله موفقیت رسیده اید. تصور کنید که چه تحول خوبی در زندگی تان ایجاد می گردد و چقدر دیگران به شما تبریک خواهند گفت و از شما هدایت خواهند خواست.
این خیالبافی مثبت تحمل درد ها و بی خوابی ها را برایتان آسان می نماید. اما مواظب باشید که در خیالبافی افراط نکنید.
به عنوان یک نکته بسیار فنی مهم که قبلا هم در خصوص آن در یک پزشک، نوشته ام، بهتر است که اهداف خود را با دیگران در میان نگذارید و خودتان آهسته و چراغ خاموش و صبورانه گام های کوتاه، اما بی وقفه تان را به سمتش بردارید. چرایش را در همین لینکی که داده شده، بخوانید.
هر کدام از ما با موسیقی ای به اوج می رسیم. لزوما موسیقی ها انتخاب شده در باشگاه ها با سیستم ذهنی ما هماهنگ نیستند. مثلا من شخصا از موسیقی ها دهه 80 و 90 میلادی خوشم می آید و البته هر از چند گاهی سری به یوتیوب می زنم و سرچ می کنم:
یک جهان پیشنهاد خوب به شما می گردد که جان می دهند برای ورزش. بعد خودتان می بینید که با قدرت و سرعت بیشتری می توانید ورزش کنید.
عابرینی را در پیاده رو می بینید و پیش خودتان فکر می کنید که داستان زندگی هر یک از آن ها به چه صورت بوده است؟ خبری را می خوانید و سوژه یک داستان به سرتان می زند؟
واهمه نکنید یک داستان کوچک در ذهنتان بسازید. این داستان ها می توانند درام یا کمدی یا در هر مایه دیگری باشند و به تدریج این داستان سازی ها، ظرفیت ذهنی شما را بالا خواهند برد.
تصور کنید که چند کار را باید در یک روز انجام بدهید. مثلا 40 صفحه کتاب درسی بخوانید، خرید روزانه انجام بدهید، ورزش کنید، اپیزود جدید یک سریال را ببینید، تماسی با شخصی انجام بدهید که در ان احتمال دارد کمی هم با او وارد بحث و جدل شوید تا متقاعد گردد و خواسته شما را انجام بدهد، یک چای با کیک حانگی بخورید.
دو فرمول برای توالی انجام کار ها وجود دارد.
فرمول نخست: کار های لذت بخش ساده را اول انجام بدهید. مثلا درس بخوانید و چای و کیک بخورید، بعد خرید کنید و آخر شب آن تلفن سخت را بزنید.
فرمول دوم: اول تلفن بزنید و بعد بقیه کار ها را انجام بدهید.
تجربه نشان داده که آن کار سخت همواره در پس زمینه مغز شما مثل یک برنامه موبایل که منابع زیاد سیستم را مصرف می نماید، اجرا می گردد و بازدهی شما را برای انجام کار های دیگر به میزان قابل توجهی کم می نماید.
پس درنگ نکنید و کار سخت را پیش از بقیه انجام بدهید و بعد رها و آسوده، سراغ سایر کار ها بروید.
فرض کنید که 15 میلیون تومان پول مازاد دارید که الان هیچ احتیاج آنی به آن ندارید. با این پول شما می توانید یک گوشی موبایل خوب بخرید.
اوه! تصورش را بکنید: گوشی موبایل را می خرید، جعبه اش را باز می کنید! چه صفحه نمایشی، چقدر خوش دست است، عجب دوربین معرکه ای.
حتی تصورش هم باعث آزاد شدن دوپامین و لذت وافر می گردد.
تصور کنید که بعد از چند ماه برای یک خرید مهم، مثلا تعویض خودرو یا خانه، احتیاج به همین 15 میلیون تومان پیدا کنید و بعد با دلشکستگی نتوانید خرید مهم زندگی تان را فقط به خاطر کمبود چند ده میلیون تومان انجام بدهید.
یک گوشی موبایل خوب، قطعا چیز خوبی است. اما همواره پیش خودتان تخیل و شبیه سازی ذهنی کنید که آیا بعد از یک هفته هم برایتان داشتنس لذت بخش خواهد بود و کارایی لازم را خواهد داشت.
اگر واقعا شادتان می نماید و احتیاجی را برطرف می نماید، زیاد به خودتان سخت نگیرید و گوشی را بخرید.
اما اگر نمی توانید تصور کنید که شاد خواهید بود یا سرخورده از یک اتلاف منبع اقتصادی، دست نگه دارید و منطقی باشید.
بله! شما ممکن است به خاطر قد و قامت و توده عضلانی تان که ژنتیک در معین آن نقش زیادی دارد، هیچ وقت نتوانید یک ورزشکار چابک شوید، ممکن است هیچ وقت به خوش اندامی دوستتان نشوید.
اما شما می توانید مرتب وضعیت خود را بهتر کنید. برای خودتان رکورد ها شخصی تعریف کنید و بعد با افتخار پیش خودتان نجوا کنید که امروز یک کیلومتر بیشتر از رکورد قبلی ام دویدم! امروز به کمترین وزن خودم در سه چهار سال اخیر رسیدم، امروز ده صفحه بیشتر از هر زمان دیگری کتاب خریدم و ….
به این مطلب قبلا هم در پستی اشاره نموده بودم. اما اینجا دوباره آن را با بیان دیگری می نویسم.
رسیدن به برخی از اهداف بزرگ زندگی، مستلزم ماه ها و سال ها کوشش خسته نماینده است که هیچ هیجان آنی ندارند. نه کسی وسط این فعالیت ها پیدا می گردد که تشویقتان کند و نه آثار کوچکی از موفقیت آینده را مشاهده می کنید که انگیزه بگیرید.
پس چطور باید نیروی خودمان را برای این دوی ماراتون طولانی حفظ کنیم؟
با بازی وارسازی!
چطور: در یک دفترچه سناریو های تخلی و حتی خنده دار بنویسید و فعالیت خودتان را با یک فعالیت ملموس تر، همسان کنید.
مثلا تصور کنید که شما باید برای موفقیت در کی امتحان هزاران بزرگ کتاب سخت بخوانید یا هزاران خط کد برنامه نویسی کنید یا اندک اندک پول جمع کنید.
شما می توانید خود را در هیئت یک معدنچی در غرب وحشی تصور کنید که در حال کندن یک تونل در معندنی دورافتاده برای رسیدن به یک رگه طلاست. حالا مطالعه هر صد صفحه کتاب را مثل کندن مثلا چند متر تونل تصور کنید.
سناریو های ذهنی مثل این زیادند و کار را برای شما دلپذیرتر می نمایند.
کوشش و تقلا برای رسیدن به هدف نباید برای شما مترادف با تحمل شکنجه باشد. در بازه های زمانی مشخصی به خودتان پاداش بدهید. با خودتان عهد کنید و حتی مکتوب کنید که اگر درصد مشخصی از کار ها را انجام دادید، یه یک سفر کوتاه خواهید رفت یا یک لباس خوب خواهید خرید.
من شخصا زمانی را به یاد می آوردم که تنش های کوچک مثلا یک امتحان دبیرستانی باعث می شد که برای برطرف همان اضطراب های بی اهمیت به سراغ خوردن تنقلات بروم. بعد که متوجه می شدم تنقلات باعث چاق شدنم شده اند و من نتوانسته ام جلوی تکانه ام را بگیرم، باز هم با خوردن تنقلات بیشتر جبران می کردم و این چرخه بدخیم ادامه پیدا می کرد.
اما بعد از مدتی، به صورت اتفاقی به خودم عادت دادم که هر زمان احساس خستگی و اضطراب کردم، کمی بدوم. بعد از چند ماه این عادت کاملا در درون من نهادینه شد.
شما هم سعی کنید که عادت های خوبی پیدا کنید که روی عادت های بدتان سوار بشوند.
این مهارتی است که هم استعداد درونی می خواهد و هم تعمق و هم مطالعه. اگر شما بتوانید از روی چهره و زبان بدن شخصی، تا حدودی پی به تیپ شخصیتی او ببرید، آینده تان بسیار تغییر خواهد نمود و دچار اشتباهات بزرگ در سرمایه گذاری و زندگی و کار نخواهید شد.
روی آدم هایی که می شناسید، دقت کنید، ببینید که آن هایی که صادق بوده اند و خوش طینتی آن ها به شما ثابت شده، چه ظاهر و زبان بدنی دارند.
کتاب بخوانید و به صورت آکادمیک در این مورد بدانید. به صورت ذهنی در خصوص آدم های جدید، این مهارت تازه خود را به بوته آزمایش بگذارید
انتها زمانی خواهد رسید که با چند دقیقه تبادل نظر، حدس های صائبی در خصوص هر شخص خواهید زد.
برخی از ما ها البته در این مهارت بسیار تواناتر خواهیم بود و چه بسا تا حدی مانند قهرمان سریال منتالیست هم بشویم! اما بقیه ما در حدی که کارمان راه بیفتد و دست کم به دره نیفتیم، می توانیم از این مهارت استفاده کنیم.
در هر صورت تجربه و مطالعه را نباید فراموش کنید. خوشبختانه این سال ها کتاب های خوبی در خصوص زبان بدن تالیف و ترجمه شده اند.
منبع: یک پزشک
منبع: باشگاه خبرنگاران جوانکشتی کروز: کشتی کروز: سفری لوکس و در عین حال مقرون به صرفه به اقیانوس ها
دور زمین: دور زمین: آشنایی با زیبایی های دنیا در مجله گردشگری