کابوس آمریکایی؛ داستان های ترسناک الن ویک

به گزارش مجله سرگرمی، در قسمت اول از آنالیز مجموعه الن ویک، نگاهی به اثر اصلی انداختیم. حال قصد داریم در بخش دوم به سراغ بسته های الحاقی بازی اصلی و همچنین بازی مستقل الن ویک: امریکن نایتمر برویم. به علاوه نگاهی به عملکرد فنی مجموعه، شخصیت های مهم آن و بازی لغو شده خواهیم انداخت. برای درک درست تمامی موارد، اگر قسمت قبل را نخوانده اید، حتما از آن شروع کنید:

کابوس آمریکایی؛ داستان های ترسناک الن ویک
  • الن ویک؛ کابوس های بی خاتمه یک نویسنده

سیگنال را دنبال کن

همان طور که در پایانی بازی اصلی دیدیم، الن با فداکاری آلیس را نجات می دهد و خودش به جهان تاریک می رود. حالا او در کوشش است تا با پیدا کردن حفره ای از این کابوس فرار کند. در ابتدای بسته الحاقی سیگنال، الن مجدداً در محیط ابتدای بازی قرار می گیرد. همه چیز از نظر ظاهری شبیه قبل است اما اتمسفر جهان به کلی تغییر نموده؛ مانند آن که در حال تجربه یک Deja vu باشیم. زمانی که به پایانی راهرو بروید، صدای توماس زین را می شنوید که به الن هشدار می دهد:

الن، به من گوش کن! بیشتر از این ادامه نده. تمرکز کن، تو در حال از دست دادن تمرکزت هستی. من تمام کوشش خود را به کار می گیرم تا یاریت کنم اما همه چیز به تو برمی گردد. باید مکان مناسب تری برای ارتباط پیدا کنی. تو به سلاح احتیاج داری.

سپس به وسیله نور، الن چراغ قوه و اسلحه را دریافت می نماید. مانند ابتدای بازی اصلی، باید منبع نور را دنبال کنید تا به یک نوشته برسید. نوشته ای که می دانیم کار خود الن است اما جملات داخل کاغذ، آشفته و به هم ریخته هستند. در همین زمان، موبایلی پیدا می کنیم که سیستم GPS آن هنوز کار می نماید. وسیله ای که امکان ارتباط با توماس را فراهم می نماید. سیگنال موبایل ما را به جهت خاصی هدایت می نماید؛ احتمالا به سوی زین. در طول جهت باید با تعداد زیادی فرد تسخیر شده توسط تاریکی یا به اصطلاح Taken برخورد کنید. پس از دقایقی یکی از خاطرات قدیمی با افسر پلیس را به یاد می آورید و بعد از آن باید فلیر یا نور افشان را دنبال کنید. جهان تاریک قدرتمندتر از قبل به مقابله با شما برمی خیزد. با یاری چراغ قوه چیزی شبیه به بری را پیدا می کنید. این چیزی جز تصورات الن ویک نیست و واقعیت ندارد.

او از الن می خواهد به توصیه های زین گوش کند زیرا او بسیار بیشتر از الن در این جهان حضور داشته. حضور بری در این فانتزی، مانند حضور جوکر در بتمن آرکام نایت است. عظیم ترین دشمن شما در این بسته الحاقی، تلویزیون های شومی هستند که با قدرتی جادویی دشمنان را به سمت شما می فرستند. بعضی از جملات بری همچنان خنده دار هستند:

اینجا همه چیز بهتر است. این گونه همه کارها درست پیش می رود. من به تو یاری می کنم و تو کارهایی که می گویم را انجام می دهی. وقتی که شروع به خودخواهی می کنی، شرایط خراب می گردد!

با رسیدن به کارخانه چوب بری، خودرویی می بینید. خودرویی که از آن برای نابود کردن دشمنان استفاده می کنیم. اگر روی عبارت خاطره نور بیندازید، صدایی از آلیس پخش می گردد. الن دیگر به یاد نمی آورد که چه زمانی آلیس را نجات داده است. جهان تاریک به شکل کامل او را به درون خود کشانده. ویک فقط امیدوار است آلیس در شرایط مناسب تری از او قرار داشته باشد. دانستن آنکه یکی از آن ها خارج از این کابوس است، موجب دلگرمی الن می گردد. جملات آلیس در یکی از این خاطرات که داخل استودیوی عکاسی است، جالب است:

کمی مرموز تر به دوربین نگاه کن، خودت می دانی مردم شیفته انسان های عجیب هستند. تو همیشه درباره موضوعات ترسناک در کتاب هاین می نویسی. مثلاً در این کتاب، شخصیت کیسی را می کشی. مردم انتظار دارند چنین شخصیتی را از تو ببینند. باید کمی مانند یک قاتل به نظر بیایی.

در پایانی بسته الحاقی سیگنال، مجدداً با توماس زین دیدار می کنیم. زین می گوید که الن در کابوس های خودش گرفتار شده و با مخلوقات خودش می جنگد. در این موقعیت او باید با تلویزیون ها بجنگد. مبارزه بی فایده است. الن در برابر تاریکی تسلیم می گردد:

صدا خیلی زیاد است. نمی توانم فکر کنم. تاریکی داخل مغزم است. چطور باید از اینجا فرار کنم؟

  • ساخت بازی بعدی رمدی از همین حالا شروع شده است

بسته الحاقی نویسنده؛ خودآگاهی

پس از تجربه بسته الحاقی سیگنال، نوبت بخش بعدی با نام نویسنده است. نویسنده با نمایش الن و بری شروع می گردد. بری به ما یادآوری می نماید که هنوز هم در جهان تاریک هستیم. زمان در حال از دست رفتن است؛ باید راهی به سمت بری پیدا کنیم. پایان الن می پذیرد که خودش عامل تمامی این دردسرها است.

بعد از تمام کردن داستان جدایی، حس می کردم کار به خاتمه رسیده و تنها کاری که باید انجام دهم نجات آلیس است. بعد از این، بخشی از من همیشه آماده تسلیم شدن و مرگ بود. با این حال من تسلیم نشدم. توماس زین با من ارتباط برقرار کرد. توماس هشدار داده بود که در حال غرق شدن در این جهان هستم.

مردم دیوانه نمی دانند چه شرایطی دارند؛ به همین خاطر دیگران آن ها را دیوانه خطاب می نمایند. این دیالوگ از بری قابل تأمل است. پس از کمی آتش بازی، باید زین را پیدا کنیم. البته این در صورتی است که بتوانید در برابر حملات ده ها دشمن، زنده بمانید. زین اظهار می نماید که پیشرفت خوبی داشته ایم و حالا آماده خروج از این جهان هستیم. اما برای انجام این کار، ابتدا باید با خودمان روبرو شویم. پس از مکالمه با زین، باید به سمت فانوس دریایی برویم. باید روی پیدا کردن فانوس تمرکز کنیم زیرا تنها از این راه می توان به کابین دست یافت.

از اینکه زین کوشش می کرد مرا هدایت کند خرسند بودم. با این حال بخشی در درونم به این فکر می کرد که آیا زین پس از تمام این سال ها، خصوصیات انسانی خود را حفظ نموده؟

هنگامی که الن از زین درباره نحوه خروج از این جهان سوال می نماید، توماس پاسخ معینی ندارد:

گاهی اوقات، پیغام هایی را می توان میان دو جهان انتقال داد؛ تو قبلا خودت این کار را انجام دادی. اما برای خروج کامل و قطعی از جهان تاریک، خودم هنوز راهی پیدا ننموده ام. بخشی از تو که کنترل را در دست دارد، داخل کابین و در حال رویاپردازی است. تو بخشی از الن ویک هستی که قادر به تفکر منطقی و درست است. به همین خاطر است که با تو صحبت می کنم. دو نسخه از تو وجود دارد.

با رسیدن به کلینیک درمانی و مشاهده یک فلش بک، پی می بریم دکتر هارتمن در جلسات درمانی، ذهن الن را شستشوی مغزی داده است. او با تحریف واقعیت سعی داشت الن را از نجات همسرش منصرف کند و او را وادار به ماندن در کلینیک کند. زین با هدایت های مفیدش، الن را تا این قسمت رساند و بدون او چنین چیزی ممکن نبود. الن اعتقاد داشت که تا رسیدن به پیروزیت، جهت زیادی باقی نمانده. آخرین کاری که الن باید در این بسته الحاقی انجام دهد، نبرد با تصور خیالی اش از شخصیت بری است. با رسیدن به کابین، نسخه دوم الن را می بینید.

پایان، ذهنم باز شده بود. زین درست می گفت. اما من نمی توانستم آن گونه که او در این جهان باقی مانده، مقاومت کنم. خروج از این جهان بسیار سخت و شاید غیر ممکن باشد. گم شدن در جهان تاریک بسیار آسان است. باید داستانی تازه بنویسم. اسم من الن ویک است و من یک نویسنده هستم.

کابوس های آمریکایی؛ این بار در آریزونا

اتفاقات الن ویک: امریکن نایتمر، دو سال بعد از حوادث قسمت اصلی رخ می دهد. نویسنده ی مشهور داستان، خود را در میانه کابوسی تازه و در آریزونا می بیند. الن باید با دشمن شماره یک این قسمت یعنی آقای اسکرچ مبارزه کند. فردی که در حال گسترش و پخش تاریکی در جهان است. با وجود آنکه این بخش، یک بازی مستقل محسوب می گردد، تجربه بازی اصلی و دو بسته الحاقی سیگنال و نویسنده برای فهمیدن رویدادهای این جهان توصیه می گردد. در غیر این صورت، فهمیدن اتفاقات بازی برای شما بسیار سخت خواهد بود.

کابوس آمریکایی با نمایش شخصیت محبوب بری شروع می گردد. پس از نمایش یک میان پرده با حضور شخصیت مستر اسکرچ، بازی شروع می گردد. نخستین چیزی که توجهتان را جلب خواهد نمود، پیشرفت زیاد در بخش بصری است. پس از یک درگیری زودهنگام، متل منطقه امنی به نظر می رسد. بازی خیلی سریع سلاح های آشنای قسمت اصلی را در اختیارتان قرار می دهد. به علاوه فرار کردن نیز به عنوان یک راهکار نانوشته همچنان یکی از گزینه های روی میز است.

  • تاریخ عرضه نسخه نسل بعد Control معین شد

پس از اندکی گشت و گذار، به شخصیتی تازه به نام اما اسلون برمی خوریم. حال اگر در محوطه متل جستجو کنید، تلویزیونی را پیدا می کنید که ویدیویی از مستر اسکرچ یا شخصیت منفی را نمایش می دهد. فردی که با دزدیدن هویت الن ویک، سعی دارد از او سواستفاده کند. او با بیان اینکه برخلاف الن، عاشق جلب توجه و در کانون توجهات بودن است، نشان می دهد که چه اندازه می تواند پست باشد. اولین مأموریت یافتن سه آیتم برای بازنویسی داستان و واقعیت است. اولین آنها شیر فلزی، دومین آیتم یک سی دی و آخرین مورد یک باتری است. یکی از ایراداتی که به قسمت اصلی وارد بود، در اسپین اف بازی کم رنگ شده؛ دشمنان حالا تنوع بیشتری دارند. باتری که یافتید خالی شده و باید شارژ گردد. در نتیجه از اما یاری می گیرید. حضور اسلحه جدیدی مانند یک ساب ماشین گان در کنار استفاده از جاخالی دادن در برابر حملات، گیم پلی را سریع تر نموده. با توجه به آنکه همه آیتم ها را در اختیار دارید، تنها باید مزرعه را با توجه به توضیحات داخل متن تغییر دهید. متن شکار کردن مستر اسکرچ توضیحات مناسبی را درباره او بیان می نماید:

مستر اسکرچ یک نسخه کپی از من است؛ قدرتمند و خطرناک. با این حال من می توانم با او مبارزه کنم. فکر نمی کنم کسی به غیر از من قادر به انجام این کار باشد. سایرین نمی دانند او چیست و چه اهدافی در سر دارد. تمام کارهای پلیدی که او انجام داده، در برابر نقشه هایی که برای نابودی جهان در سر دارد، ناچیز به نظر می آیند. من توانستم در جهان تاریک مقاومت کنم. این مقاومت به من تجربیات فراوانی آموخت؛ مانند پایداری کردن و آرام ماندن در شرایط نابسامان. او در حال حاضر دو قدم از من جلوتر است اما می توانم پیدایش کنم و او را متوقف کنم.

گیم پلی حقیقتا روان تر از بازی اصلی است. همچنین راه رفتن الن ویک کاملا نرم تر و واقعی تر از قبل به نظر می رسد. پس از گردش در اتاق های متل، جسد فردی به نام مایکل فارابی را پیدا می کنید و ناگهان بازی تغییر لوکیشن داده و شما را به رصدخانه می برد. مأموریت شما در اینجا یافتن ساختمان اصلی است. برای وارد شدن به این ساختمان، باید با دکتر ریچل میدوز مصاحبه کنید. استقبال آنچنان گرمی از الن ویک انجام نمی گردد و موجی از دشمنان به سمت شما می آیند. البته این دکتر بی تقصیر است و به این علت که تصور می نماید شما مستر اسکرچ هستید، قصد همکاری با الن ویک را ندارد. پس از کمی صحبت، او قانع می گردد که الن انسان بدی نیست. با توجه به اینکه شخصیت منفی قبلا در این رصدخانه حضور یافته و به ابزارها آسیب رسانده، باید به دکتر یاری کنید تا شرایط را به حالت عادی بازگرداند. در ضمنً اگر مانند من از عنکبوت ها بدتان می آید، بازی شما را مجبور می نماید تا با تعدادی از آنها مبارزه کنید. پس از یافتن قطعه مورد نظر دکتر میدوز، باید تلسکوپ را تعمیر کنید.

مشکل در اینجا به خاتمه نمی رسد و ظاهراً فردی عمدا سیستم خنک نماینده را مختل نموده. راهی جز فعال سازی سیستم خنک نماینده به شکل دستی نیست. پس از انجام فعالیت های مربوطه، سیستم ها به حالت عادی بازگشته و می توانند سیگنال دریافت نمایند. یکی از ویژگی های جدید نسخه فرعی بازی، استفاده از لود اسکرین ها برای عبور از لوکیشن های مختلف است. به عنوان مثال پس از خاتمه یافتن کارها در رصدخانه، بازی ما را به یک تئاتر مدرن می برد. در این قسمت زنی را مشاهده می کنیم که توسط تاریکی تحت تاثیر نهاده شده. الن برای نجات دادن او باید روشنایی را به آن منطقه برگرداند. با انجام این کار، شرایط زن به حالت عادی برمی گردد. او ابزاری را در اختیارتان قرار می دهد که در ادامه قطعا کارساز خواهد بود. یکی از تغییرات عظیم و محسوس بازی، عظیم شدن مبارزات و وسیع شدن این موقعیت هاست. الن ویک از کدی که پیشتر یافتیم برای باز کردن یک اتاق استفاده می نماید. بازی باز هم از ما می خواهد تا جزییات صحنه را مطابق دستورات متنی بازنویسی کنیم. به عنوان مثال، متن بیان می نماید که در ساعت های نیمه شب و روزی تابستانی قرار داریم. در نتیجه باید ساعت را در اتاق تغییر دهید و تقویم را هم ویرایش کنید. پس از این کار میان پرده ای از شخصیت منفی نمایش داده می گردد.

قصد داشتی کاری انجام دهی؟ متاسفانه شرایط آن گونه که تو می خواستی نخواهد شد. من نسخه بهتری از تو هستم؛ بسیار بهتر از آنچه که تو می توانستی باشی. من تمام زمان داخل این جهان را در اختیار دارم. هر چه که متعلق به توست قرار است برای من گردد؛ زندگیت، همسرت. چه کاری می توانی انجام دهی؟ خورشید حالا دیگر هرگز طلوع نخواهد نمود. من می توانم این شرایط کابوس وار را تا هر زمان که بخواهم ادامه دهم.

پس از مکالمه ای با شخصیت منفی، مجدداً به جهانی تاریک باز می شد. به نظر می آید درون یک لوپ گیر نموده اید. در یکی از متن های جدید، متوجه تغییرات نیروی تاریکی می شوید. همان طور که الن ویک می گوید، تاریکی در حال تقویت و تغییر شکل بود و هر بار ظاهر جدیدی به خود می گرفت. برای مثال این تاریکی می توانست تبدیل به دسته ای از پرندگان مهاجم گردد تا از حملات الن فرار کند و سپس با تبدیل به انسان نماها، او را غافلگیر کند. از طرفی حضور شخصیت منفی نیز به تدریج پررنگ تر شده و از اکوهای صوتی در ابتدای کار به روبرو مستقیم و تهدیدات گسترده رسیده است. برای نجات آلیس، راهی به جز شکار او وجود ندارد. در مجموع امریکن نایتمر یا کابوس آمریکایی به عنوان یک DLC محتوای قابل قبولی در اختیار مخاطب قرار می دهد اما قابل مقایسه با عنوان اصلی نیست. پس از خروج از دره، باید دوباره با شخصیت اما مصاحبه کنید. صفحاتی که در جریان بازی پیدا می کنید، به الن یاری می نماید تا وقایع را به یاد آورد و روی هدف اصلی تمرکز کند. او سعی دارد داستانی که نوشته را زندگی کند و حتی اگر محیط و این جهان در برابر او قرار گیرند، الن همیشه می تواند به غرایز خود اعتماد کند.

همچنین باید متن نایت اسپرینگز: برنامه تلویزیونی را در محیط پیدا نموده و بخوانید. برای آسان تر شدن کارتان، آن را در این قسمت می نویسم:

نایت اسپرینگز در واقعیت وجود ندارد. این نام یک منطقه خیالی از سریالی تلویزیونی است که الن روی آن کار می نموده است. آن منطقه می توانست هر جایی در ایالات متحده باشد. یعنی همان لوکیشنی که ما از آن به عنوان پس زمینه داستانی برای هر ایده عجیبی که در ذهن داشتیم استفاده می کردیم. یکی از داستان هایی که برای برنامه نوشتم به یک مرد و همزادش می پرداخت؛ قهرمان روشنایی در برابر هیولای تاریکی.

فعالیت های تکراری زیادی در این محتوای اضافی به چشم می خورد و به دلیل محدود بودن لوکیشن ها، بارها باید به مناطقی یکسان و تکراری باز شد. به عنوان مثال هر بار که آیتمی تازه مانند یک باتری پیدا می کنید، بازی از شما می خواهد به سراغ شخصیت اما رفته و از او یاری بگیرید. کوشش زیاد بازی برای عادت کردن شما به شخصیت اما، آنچنان پاسخگو نیست و بازیکن هرگز احساس امنیتی که از حضور در کنار بری داشت را در کنار شخصیت تازه حس نمی نماید. یکی از سلاح های تازه شما، نیل گان است. دشمنان عظیم تری در این قسمت حضور دارند و باید همیشه انتظار روبرو شدن با دشمنانی آزاردهنده را داشته باشید. بازی ابزارهای لازم را در اختیار شما می گذارد و ابتکار عمل را به شما می سپارد. محدوده متل پرتکرارترین منطقه این قسمت است و بازی از شما می خواهد باز هم اتاق ها را جستجو کنید.

همان طور که پیش تر هم گفتیم، شما در یک لوپ گرفتار شده اید و بخش هایی که یکبار در بازی انجام دادید، باری دیگر با همان ماموریت های تکراری ظاهر می شوند. این فعالیت های تکراری، حقیقتا بسته الحاقی بازی را به تجربه ای خسته نماینده بدل نموده است. به عنوان مثال باید دوباره به رصدخانه رفته و دوباره وسیله مورد نظر را پیدا کنید. یافتن متن های داستانی در بازی علاوه بر فاش کردن اطلاعات مهم داستانی، پاداش های دیگری نیز از قبیل آزادسازی سلاح ها خواهد داشت. تاریکی از اعماق دریاچه کالدرون آمد و آلیس را گرفت. این نیروی شوم به کلمات احتیاج داشت و الن با نوشتن داستان می توانست پای تاریکی را به جهانش باز کند. الن مجبور به انجام این کار بود زیرا همسرش به گروگان گرفته شده بود. الن در حالی که خواسته ی تاریکی را انجام می داد، یک لوپ در داستانش قرار داد تا راهی برای فرار داشته باشد. ویک، آلیس را نجات داده بود اما این فداکاری با یک هزینه عظیم همراه بود؛ الن در جهان تاریک دریاچه کالدرون، زندانی شده بود.

با وجود آنکه اغلب بخش های این محتوای اضافی، به شکلی روان اجرا می گردد، در بعضی از بخش های شلوغ مانند زمان هایی که تعداد بالایی دشمن در صحنه حضور دارند، ممکن است شاهد فریز شدن صحنه یا افت فریم ریت باشید. حضور مجدد شما در رصد خانه، باز هم با دریافت سیگنال های ناقص همراه است اما حالا یک قدم به شکست تاریکی نزدیک تر شده اید. بر اساس منطق جهان الن ویک، برای تغییر جهان اطراف، باید دستورالعملی برای واقعیت جدید خلق نموده باشید. هر گونه اثر هنری، تا زمانی که یک اثر اورجینال باشد می تواند این کار را انجام دهد. در واقع انرژی های جهان تاریک به این آثار واکنش نشان می دهند. نتایج ممکن است آرام و آهسته پدیدار گردد یا آنکه به سرعت و بلافاصله نمایان گردد. حیطه تخصصی الن ویک یا همان نوشتار، تأثیر بیشتری به نسبت آثار هنری دیگر نظیر موسیقی دارد. البته باید به خاطر داشت که کلمات می توانند بسیار خطرناک باشند. ساختار لوپ تقریباً ساده است. هر بار در لوکیشنی که پیش از این مشاهده کردید قرار می گیرید و در دفعات بعدی، جزییات کوچک و جدیدی به موارد پیشین اضافه می شوند. جزییاتی که می توانند به شکست تاریکی یاری نمایند. یکی از معدود مواردی که هر بار تغییر می نماید، دشمنان بازی هستند. قدرت دشمنان در هر صحنه افزایش پیدا می نماید.

کابوس آمریکایی بر خلاف برادر عظیمترش، یک اثر ترسناک محسوب نمی گردد. گیم پلی بازی بسیار اکشن تر شده و دشمنان چالش عظیمی برای شما نیستند. الن ویک بر خلاف بازی اصلی در اینجا مانند یک قهرمان فیلم های اکشن ظاهر می گردد و با قدرتی عجیب، نیروهای تاریکی را در هم می شکند. به نظرم، شرایط آسیب پذیر الن در اثر اصلی بسیار واقع گرایانه تر بود. صدای شخصیت راوی که اینبار فردی به غیر از الن ویک است، چندان جالب نیست و ترجیح می دادم مثل بازی اصلی، الن وقایع را روایت می کرد. کابوس آمریکایی، به غیر از بعضی اطلاعات داستانی و پیشرفت های فنی، دستاورد خاصی ندارد و در زمینه داستان، شخصیت پردازی و روایت کاملا پسرفت داشته. در نتیجه اگر شیفته داستان خاص و درگیر نماینده عنوان اصلی بودید، این بسته الحاقی جذابیت خاصی برایتان نخواهد داشت. زمانی که برای بار سوم مأموریت رصدخانه را کامل می کنید، در نهایت سیگنال کامل می گردد. شخصیت مستر اسکرچ یکی از سطحی ترین و ضعیف ترین شخصیت های منفی است که تا به امروز دیده ام. در حقیقت در تمامی این بسته الحاقی به جز تعدادی دیالوگ با مضمون های تکراری چیزی از او نمی بینیم. جملات دهان پرکنی که واقعاً بی تأثیر هستند. برای مقایسه می توانم بگویم که جملات دشمنان فرعی بازی اصلی بسیار جذاب تر و تاثیرگذار تر از جملات او هستند. بنابراین زمانی که او از بازی حذف می گردد، هیچ احساس خاصی نخواهید داشت. در پایان شاهد دیدار مجدد الن و آلیس هستیم و این خاتمه خوش به معنای خاتمه بسته الحاقی کابوس آمریکایی است. آیا این ها اتفاقاتی واقعی یا یک رویا هستند؟ یا یک خاطره یا تنها نمایی از وقایعی که قرار است رخ دهد؟

خاتمه بازی آنچنان رضایت بخش نیست و انتظار می رفت جمع بندی بسیار بهتری انجام گردد. با این حال استودیوی سازنده ترجیح داده ابهامات را همچنان حفظ کند و پاسخگویی به آنها را به زمانی دیگر موکول کند. در واقع، کابوس آمریکایی آن چنان خود را جدی نمی گیرد و چیزی بیش از یک تجربه اکشن فان نیست. بهتر است شما نیز زیاد آن را جدی نگیرید.

نیروی تاریکی؛ قدرتمندتر از آنچه تصور می کنید

نیروی تاریکی همان طور که در بازی مشاهده کردید، قدرت های بسیار ویژه ای دارد که در این قسمت به آنها اشاره خواهیم کرد.

حاضر در همه جا: با توجه به آنچه در بازی می بینیم، دشمنان در ابعاد وسیع و گسترده به سمت ما حرکت می نمایند. نیروی تاریکی احتمالا می تواند شعاع وسیعی را کنترل کند. در واقع کلید اصلی حضور آن، تاریکی است و هر جا که نور غایب باشد این نیروی شوم نیز حضور دارد.

سرعت بالا: این نیرو می تواند با سرعتی باورنکردنی در تاریکی و شب حرکت کند. سرعتی که باعث می گردد تیراندازی به آن سخت گردد. بنابراین طی کردن مسافت های طولانی در کسری از ثانیه توسط آن، بسیار آسان است.

قدرت و استقامت بالا: نیروی تاریکی می تواند اجسام بسیار سنگین نظیر خودروها را بلند نموده و به سمت دلخواه پرتاب کند. به علاوه برای دور کردن تاریکی، باید نیروی بسیار زیادی مصرف کنید. این نیرو در تاریکی در برابر حملات مصون خواهد بود.

توانایی تله پورت: همان طور که هنگام روبرویی با شخصیت باربارا جگر دیدید، شخص تسخیر شده می تواند به هر مکانی که می خواهد تله پورت کند و به سرعت جابجا گردد. البته به شرطی که خبری از روشنایی نباشد.

تسخیر کردن: این نیرو می تواند از انسان ها استفاده نموده و پس از تسخیرشان، از آنها به عنوان برده استفاده کند. هرچند به نظر می آید نیروی شوم ترجیح می دهد از یک شخص به عنوان میزبان اصلی استفاده کند. توانایی تسخیر، محدود به جانداران نمی گردد و همان طور که در بازی هم شاهد بودیم، اشیای بی جان نیز توسط آن تسخیر شده و به ما حمله می کردند. نیروی تاریکی اگر بخواهد می تواند شخصی را به شکل جزیی تحت تاثیر قرار دهد. در واقع به وسیله این کار می توان قربانی را به شکل آرام تری کنترل کرد. نیرو زمانی دست به این کار می زند که به قوه تفکر قربانی احتیاج داشته باشد. لمس شدن توسط نیروی تاریکی می تواند منجر به پاک شدن حافظه شخص گردد.

کنترل کردن پرندگان: این موضوع را شاید اولین بار در روبرو با بری متوجه شدید. پرندگانی که به نظر می آید از تاریکی خالص پدید آمده و ظاهراً بی شمار هستند. این پرندگان ممکن است منشأ ماورایی داشته باشند یا آنکه خیلی ساده توسط نیروی تاریکی تسخیر شوند.

هوش بالا: عظیم ترین نقطه قوت نیروی تاریکی، هوشمندی آن است. در موارد ضروری، حتی ممکن است شاهد آزادی موقتی قربانی باشیم. به عنوان مثال در طول بازی، تاریکی چندین بار مجبور به آزاد کردن الن ویک بود. البته همین نیرو بعداً و به شکل غیرمستقیم از الن و سایرین برای رسیدن به مقاصد خود بهره برد.

شخصیت ها

توماس زین

در میان قفسه های کتاب، نام نویسنده ای به نام توماس زین به چشم می خورد؛ شخصی تاثیرگذار در جهانی الن ویک که باید در ادامه متن توضیحات بیشتری درباره او بیان کنیم. توماس زین شاعر معروفی بود که در دهه هفتاد به برایت فالز آمد. در این مقطع بود که او شروع به نوشتن اشعاری کرد که واقعیت را تغییر می دادند. او مالک کابینی بود که بعداً الن ویک در بازی اصلی آن را اجاره می نماید. توماس با یاری همسرش درباره موجودات عجیب و دریاچه کالدرون می نوشت. باربارا جگر مشوق اصلی او در این زمینه بود. روزی باربارا هنگام شنا به شکل مرموزی غرق شد. پس از مرگ باربارا، فردی به نام امیل هارتمن، توماس را متقاعد کرد تا از قدرت های فرا بشری دریاچه برای نوشتن و بازگشت باربارا استفاده کند.

با وجود آنکه زین در هدف خود پیروز بود، باربارا در بازگشت نیروی تاریکی را نیز همراهش آورده بود. زمانی که توماس اطمینان حاصل کرد باربارا دیگر وجود خارجی ندارد، قلبش را از بدنی که توسط نیروی تاریکی تسخیر شده بود خارج کرد و چیزی جز نیروی شوم نیافت. توماس می خواست هر چیزی را که موجب پدید آوردن این واقعه شوم شده از بین ببرد. او داستانی با موضوع خودش، دریاچه و سایر متعلقات آنجا نوشت. احتمالاً علت ناپدید شدن ناگهانی دریاچه کالدرون در دهه 70 نیز همین مسأله بوده است.

طبق فرضیه های داستانی، توماس همچنین از قدرت دریاچه برای خلق شخصیتی به نام الن ویک استفاده نموده است. شخصیتی که قرار بود روزی به دریاچه بیاید تا با ابزاری به نام کلیکر، نیروی تاریکی را نابود کند. زین در داستانش نوشته بود که الن ویک در کودکی خود کابوس های فراوانی داشت و همیشه از تاریکی می ترسید. مادر الن، کلیکر را به او داد و با بیان اینکه آن وسیله قدرتی ویژه دارد، باعث شد الن تصور کند می تواند هیولا ها را به یاری آن نابود کند. توماس پس از نوشتن داستان، لباس غواصی اش را پوشید و همراه با باربارای تسخیر شده به درون دریاچه پرید و به جهانی تاریک رفت. ارواح باربارا و توماس کاملا در این جهان فرو رفتند. در طول بازی، توماس زین معمولا به شکل هاله نور ظاهر می گردد و با الن ویک ارتباط برقرار می نماید. البته در اپیزودهای خاتمهی توماس با همان لباس مخصوصش دیده می گردد. هرچند توماس بسیار ضعیف تر از نیروی تاریکی است ولی با حضورش می تواند تاریکی را دور کند. الن ویک با اضافه کردن توماس زین به داستانش، مانع از اجرای نقشه شوم تاریکی می گردد.

دکتر امیل هارتمن

هارتمن روان پزشکی است که بیشتر عمرش را در برایت فالز سپری نموده. او که از ویژگی های بی نظیر دریاچه کالدرون آگاه بود، با مطالعه و آنالیز هنرمندان مشکل دار سعی کرد آگاهی خود را افزایش دهد. در جهان الن ویک او بیش از هر چیزی بابت کتابش، the creators dilemma شناخته می گردد. در سال 2010، هارتمن از آلیس ویک دعوت کرد تا به همراه همسرش به این منطقه بیایند. این دکتر با پوشش درمان و یاری به الن ویک، می خواست از توانایی های نگارشی فوق العاده او در تغییر دریاچه کالدرون استفاده کند.

هارتمن به وسیله زین متوجه اسرار پنهانی این منطقه شد. در کتاب معروفش او به معرفی متدهای درمانی خاصش می پردازد و کلینیک خود را تنها محل مناسب برای درمان هنرمندان آسیب دیده می داند. جایی که در حقیقت محل آزمایشات غیر انسانی او محسوب می شد. پس از گم شدن آلیس، هارتمن یکی از افرادش به نام بن موت را به سراغ الن فرستاد. بن به دروغ ادعا کرد که آدم ربا است تا از این طریق الن را وادار به نوشتن کند. پس از مرگ بن، هارتمن شخصا اوضاع را تحت کنترل گرفت و با دزدیدن الن، او را به مرکز تحقیقاتش برد.

الن ویک؛ زیبا با کمی اغماض

در زمان انتشار الن ویک اصلی، سونی با عرضه بازی های نظیر آنچارتد 2 و خدای جنگ 3 نشان داده بود که پلی استیشن 3 می تواند پادشاه گرافیکی کنسول های خانگی باشد. از طرفی بازی های مالتی پلتفرمی مانند بتلفیلد بد کمپانی 2 هم اثبات نموده بودند که همه چیز در انحصار استودیوهای فرست پارتی نیست و استودیوهای دیگر هم اگر اراده نمایند می توانند خودی نشان دهند. مایکروسافت چه جایگاهی در این عرصه داشت؟ ظهور آثاری مانند هیلو: ریچ و الن ویک نشان می داد مایکروسافت نیز می خواهد سهمی در این نبرد داشته باشد.

مطمئنا، الن ویک از نظر فنی بی نقص نبود. اتفاقا بسیاری از بازیکنان نقدها زیادی را نسبت به اثر اصلی مطرح کردند. انتقاد اصلی به رزولوشن بازی برمی گشت. بازیکنان می گفتند که بازی قادر به اجرا در رزولوشن اچ دی نیست. موضوعی که حتی در سال 2010 اندکی عجیب بود. بحثی شکل گرفته بود و حقیقتا معین نبود که بازی در حالت 960×540 رندر می گردد یا کاملا اچ دی است. پس از ارزیابی های صورت گرفته، معین شد که رزولوشن بومی بازی همان 960×540 است. با این حال الن ویک از فناوری رندر پیشرفته ای برخوردار بود و از نظر تکنیکی اثر مهمی محسوب می شد. استفاده از فیلتر Anti-Aliasing نیز به خوبی تأثیر خود را در جنبه های بصری بازی گذاشته است. بگذارید رک باشیم. اتمسفر سازی نقشی کلیدی در پیروزیت الن ویک ایفا نموده است. در تمام این سال ها بازی های انگشت شماری با چنین فضایی عرضه شده اند. نورپردازی پیشرفته و سایه ها و Volumetric Fog نقش بسزایی در زیبایی و واقع گرایی برایت فالز ایفا کردند. بنابراین شارپنس و رزولوشن تقریباً پایین، آنچنان خود را نشان نمی دهند. الن ویک اصلی از نظر بصری فاصله زیادی با یک بازی بی نظیر دارد اما بحث رزولوشن تاثیر خاصی در کیفیت محصول نهایی نگذاشته و حتی در نقدهای بازی نیز اشاره خاصی به این مسأله نمی گردد.

مطمئنا هیچ توسعه دهنده ای به صورت خود خواسته دست به کاهش رزولوشن اثر خود نمی زند مگر آنکه محدودیتی فنی او را مجبور به چنین کاری کند. یقیناً افزایش رزولوشن تنها با کاهش دادن آنتی-الیاسینگ و همچنین کاهش عملکرد بازی ممکن بود. الن ویک اصلی در کنسول مایکروسافت به شکل 30 فریم بر ثانیه اجرا می شد. خوشبختانه تمامی مسائل فنی که در بازی اصلی دیده می شدند در قسمت کابوس آمریکایی از بین رفته اند. کابوس آمریکایی یک پیشرفت تمام عیار برای رمدی محسوب می شد و یکی از زیباترین آثار سال 2012 محسوب می شد.

نگاهی به بازی لغو شده

چند سال قبل، سایت پالیگان در یک ویدیو، بخشی از آنچه که قرار بود به الن ویک 2 تبدیل گردد را منتشر کرد. همان طور که در ابتدای این ویدیو تأکید می گردد، بازی در سطح یک پروتوتایپ اولیه بوده و محتویات آن بیشتر برای نمایش تم ها و ایده های قسمت دومی بودند که هرگز منتشر نشد. داستان قسمت دوم قرار بود بر اساس این ایده باشد، یک فرد مستندساز میخواهد فیلمی را درباره شخصیت الن ویکی بسازد که ناپدید شده. آنها برای شخص مصاحبه نماینده از مدل تغییریافته دکتر هارتمن در بازی اول استفاده نموده بودند. این دمو با همان انجین الن ویک اصلی ساخته شد ولی جزییات بیشتری در طراحی شخصیت ها و افکت های ویژه وجود داشت. این تغییرات زمینه ساز حرکت استودیو به سمت موتور بازیسازی شد که در بازی کوانتوم بریک مورد استفاده نهاده شد.

بعضی از المان های این پروژه، نظیر لوکیشن آریزونا، طراحی دشمنان و سایر موارد جزیی بعدا در بازی کابوس آمریکایی مورد استفاده نهاده شد؛ اثری که یک بازی کوچک و سرگرم نماینده محسوب می شد. نمایی که از الن ویک در این دمو می بینیم، نشان دهنده یک فرد پخته تر و با تجربه در مبارزه با تاریکی است. اگر به خوبی دقت کنید بعضی از صحنه های این دمو عینا در قسمت کابوس آمریکایی به چشم می خورند. رمدی علاقه داشت استفاده بسیار بیشتری از محیط اطراف بازیکن کند و تعاملات محیطی افزایش چشمگیری داشته باشد. همان طور که در دمو می بینید در جریان یکی از مبارزات، تبر دشمنی در یک وسیله نقلیه مجاور گیر می نماید. سپس یکی دیگر از دشمنان تبرش را به سمت الن پرتاب می نماید و با جاخالی دادن او، تبر مجدداً به یک خودرو اصابت می نماید. موضوعی که باعث می گردد دشمن قبلی بتواند از این ابزار استفاده کند. این مکانیزم که بسیار جذاب به نظر می رسد را در الن ویک ندیدیم یا حداقل چنین موردی را در طول تجربه بازی به یاد ندارم اما رمدی بعداً از این ایده ها در ساخت کوانتوم بریک و کنترل استفاده کرد. حرکت دشمنان طبیعی تر از پیش است و می بینیم که یکی از دشمنان عظیم با کندن در یک خودروی پارک شده، از آن به عنوان سپر استفاده می نماید. ایده استفاده از یک پازل مختصر در قالب تغییر مجدد واقعیت در همین زمان مطرح شد. ایده ای که آن را در کابوس آمریکایی دیدیم. رمدی علاقه داشت جهان بازی حس یک جهان تماما مدرن امروزی را منتقل کند.

موسیقی همیشه نقشی کلیدی در ایجاد اتمسفر گیرای اثر اصلی ایفا می کرد و این مسأله در قسمت دوم هم می توانست ادامه پیدا کند. بخشی از جهتی که تحت عنوان واشنگتن استیت روت 522 در دمو مشاهده می کنید، جاده ای تقریبا کوتاه است که سیاتل را به ردوود، خانه مایکروسافت متصل می نماید. مرد پرنده ای نیز مدل جدیدی از دشمنانی بود که در بازی مستقل الن ویک مورد استفاده نهاده شد. البته این دشمن من را به یاد بایوشاک بی کران نیز می اندازد. متلی که در دموی قسمت دوم دیده می گردد، به عنوان محل اقامت شخصیت بری در بازی امریکن نایتمر استفاده شد. رمدی در حال آزمون و خطا بود تا پی ببرد تا چه میزان می توان تغییر جهان اطراف و تاثیرگذاری تخیلات در آن را تصویر کشید. در پایانی این دمو، شخصیت مستر اسکرچ را می بینیم که اقدام به کشتن دو نفر در حین ساخت مستند می نماید. اکنون پس از گذشت 10 سال می دانیم که رمدی به خوبی از آن ایده ها و موارد تکمیلی در بازی های بعدی استفاده نموده. البته هنوز هم بازی کابوس آمریکایی را بسیار سطحی تر و ضعیف تر از اثر اصلی می دانم. شاید اگر همین دمو با چنین اتمسفری گسترش پیدا می کرد و حتی با نامی به جز الن ویک 2 منتشر می شد، نتیجه نهایی بسیار بهتر بود.

kheimehnews.ir: خیمه نیوز، با مجله اخبار شامگاهی خیمه نیوز همراه شوید.

italyro.ir: تور ونیز: سفر به اروپای شگفت انگیز

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 17 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 17 اردیبهشت 1401 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 136498

به "کابوس آمریکایی؛ داستان های ترسناک الن ویک" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کابوس آمریکایی؛ داستان های ترسناک الن ویک"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید