وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس جمهور شد

به گزارش مجله سرگرمی، خبرنگاران: سفر اودیسه وار خانواده زمانی آغاز شد که وایرا هفت ساله بود. آن ها اول به آلمان ویران شده از جنگ رفتند و بعد به مراکش که زیر نظر فرانسه اداره می شد و سپس به کانادا.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس جمهور شد

دخترک از لتونی جنگ زده گریخت و بیش از 50 سال را در تبعید گذراند، ولی کمی بعد از این که به کشورش بازگشت، رئیس جمهور شد. البته این تمام داستان نیست و وایرا ویکه-فریبرگا اولین رئیس دولت زن در جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق است.

او به گفت: والدینم هرگز نگذاشتند که من فراموش کنم لتونیایی هستم. در دوران جنگ دنیای دوم، آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی به این کشور حوزه دریای بالتیک حمله کردند.

آلمان سال 1941 به لتونی حمله کرد و افراد زیادی را به اسارت گرفت

او خاطرات پرشوری از آن دوران پرهیاهو دارد، زمانی که گروه های روس (ارتش سرخ شوروی) به سوی لتونی برمی گشتند:

تحت تاثیر پرچم های قرمز و مشت های گره نموده آن ها در هنگام رژه نهاده شدم، مشتم را به هوا بردم و فریاد زدم، هورا. بعد چشمم به مادرم خورد. به تیر چراغ برق تکیه داده بود، با حالتی کاملا زخم خورده به پهنای صورتش اشک می ریخت و به من گفت: دخترجان لطفا این کار را نکن، این یک روز خیلی تلخ برای لتونی است.

درس های دردناک

سفر اودیسه وار خانواده زمانی آغاز شد که وایرا هفت ساله بود. آن ها اول به آلمان ویران شده از جنگ رفتند و بعد به مراکش که زیر نظر فرانسه اداره می شد و سپس به کانادا.

او تا سال 1998 به لتونی برنگشت؛ زمانی که 60 ساله بود و هشت ماه بعد از آن هم رئیس جمهور این کشور شد.

وایرا (دایره قرمز) همراه با همکلاسی هایش در اردوگاه پناهندگان لوبک، سال 1949 در لوبک در شمال آلمان

وایرا یادش است که پدرش سال 1944 به خبر های بخش دنیای بی بی سی گوش می داد و سخت کوشش می کرد تا بفهمد شعله های جنگ به کجا ها رسیده است. یکسال بعد از آن پدر و مادرش تصمیم به ترک لتونی گرفتند.

ما شب سال نو 1945 سوار کشتی شدیم. یک کشتی ترابری بود که سربازان و تسلیحاتشان را حمل می کرد و طبیعتا اگر هدف اژدر قرار می گرفت، منفجر می شد. در عین حال گروهی غیرنظامی هم در کشتی بودند که می خواستند به هر قیمت که شده از کمونیسم فرار نمایند. لتونیایی ها روی عرشه جمع شده بودند و سرود ملی شان را می خواندند.

خانواده به یک اردوگاه پناهجویان که در آلمان برقرار شده بود، رسیدند. شرایط خیلی سخت بود و خواهر 10 ماهه او به ذات الریه مبتلا شد و مرد.

کمتر از یک سال بعد مادرش یک بچه دیگر به دنیا آورد؛ این بار یک پسر. ولی این واقعه برای وایرا تحت شعاع یکی دیگر از درس های دردناک زندگی نهاده شد:

یک دختر 18 ساله در اتاقی که مادرم قرار داشت، دراز کشیده بود. او یک دختر به دنیا آورده بود، اما بچه اش را نمی خواست. او نمی خواست برای بچه اش اسم بگذارد و از هر چیز مربوط به او فراری بود...

هر بار که پرستاران نوزاد بیچاره را پیش مادرش می آوردند، او رویش را به سمت دیوار برمی گرداند، گریه می کرد و حاضر نبود با بچه حرف بزند. پرستاران دختر را مارا نامیدند که اسم خواهر من بود.

به نظرم این کار بار سنگینی بود، چون از یک سو ما مارایی داشتیم که به دنیا آمده بود و زنده مانده بود، اما هیچ کس در این دنیا او را نمی خواست و از سوی دیگر مارای ما بود که خانواده با تمام وجود او را می خواست و از ما گرفته شده بود. من فهمیدم که زندگی خیلی عجیب است و البته بسیار نامنصفانه.

وایرا در 11 سالگی در شهر دوره مراکش

وایرا در 11 سالگی مجبور شد بازهم سفر کند، این بار مقصد کازابلانکا در مراکش فرانسوی بود: ما بیرون انداخته شدیم. از یک کامیون در دل شب به یک دهکده موقتی کوچک رسیدیم. این وضعیت دنیا در تصویری مینیاتوری بود.

آن جا فرانسوی ها بودند و همه جور آدم از کشور های خارجی. اسپانیایی ها از زمان جنگ داخلی این کشور، ایتالیایی ها، تعدادی پیرمرد روسی از بخش اروپایی شانگهای..

کمی بعد خانواده راهی کانادا شد. وایرا در 16 سالگی کاری در بانک گرفت و به دبیرستان رفت. او خاتمه وارد دانشگاه تورنتو شد و مردی را دید که بعد ها با او ازدواج کرد: ایمانتس فریبرگز، یک تبعیدی لتوانیایی دیگر.

وایرا روان شناسی خواند و سال 1965 در این رشته دکتری گرفت، او می گوید که عنوانی که برای سرانجام نامه اش انتخاب کرد، ساده بود: دست تقدیر.

وایرا سال 1957 در دانشگاه تورنتو

استاد عزیز ما در بخشی از سمینار گفت، بله ما سه خانم متاهل در این قسمت برنامه دکتری داریم. این یک اتلاف واقعی است، چون آن ها ازدواج می نمایند، بچه دار می شوند و در واقع جای یک پسر را می گیرند که می توانست تبدیل به یک دانشمند واقعی گردد. این حرفی بود که تمام دخترانی که در آن سمینار بودیم، برای بقیه عمر در ذهنمان نگه داشتیم.

او می گوید که آن ها کوشش کردند به آن استاد نشان دهند که ما زنان می توانیم حتی از پسران مورد علاقه او بهتر شویم.

وایرا سال 1978 در حال سخنرانی

وایرا 33 سال در دانشگاه مونترال ماند، به پنج زبان زنده دنیا مسلط شد و 10 کتاب نوشت؛ و خاتمه... دوباره خانه

سال 1998 اوبه عنوان استاد ممتازدانشگاه انتخاب شد و تصمیم گرفت که بازنشسته گردد.

اما عصر یک روز بود که تلفن زنگ خورد. آن طرف خط نخست وزیر لتونی بود و به وایرا پیشنهاد شد که ریاست یک موسسه جدید لتونی را به عهده بگیرد.

به او گفته شد که آن ها کسی را می خواهند از میان مهاجران خارج از کشور که به چند زبان مسلط باشد، ذهنیت غربی را بشناسد و در عین حال درک مناسبی از فرهنگ لتونی داشته باشد.

اما وایرا تا به خودش آمد دید که در رقابت برای ریاست جمهوری کشور واقع شده است.

او برای رقابت در انتخابات از گذرنامه کانادایی اش صرفنظر کرد و فقط هشت ماه پس از بازگشت، اولین رئیس جمهوری زن در تاریخ لتونی شد.

وایرا در مراسم تحلیف دومین دوره ریاست جمهوری در سال 2003 همراه با همسرش ایمانتس فریبرگز

زمانی بود که میزان محبوبیت او به 85 درصد رسید: من آدمی بودم که به دنبال پول درآوردن و این طور چیز ها نبودم و فقط می خواستم کار بکنم.

بین تعدادی از روزنامه ها اشتیاقی عجیبی پیدا شد که چیز هایی برای انتقاد کردن پیدا نمایند. برای مثال این که من آدم ولخرجی بودم و یک زندگی مجلل در غرب داشتم؛ کذب محض. به این نتیجه رسیدم که اگر به رسانه ها اعتماد ندارید، بهتر است که بروید و به طور مستقیم با مردم حرف بزند.

او نقش موثری در الحاق لتونی به ناتو و اتحادیه اروپا در سال 2004 داشت:

من تا جایی که توانستم در خصوص اهمیت گسترش ناتو صحبت کردم و اطمینان پیدا کردم که لتونی هم بخشی از آن خواهد بود. همچنین در خصوص این که ما چقدر پیشرفت نموده ایم و چقدر حسن نیت داریم.

دومین دوره وایرا در سال 2007 و چند ماه قبل از تولد 70 سالگی او تمام شد. او یکی از بنیان گذاران کلاب د. مادرید، موسسه ای متشکل از رهبران پیشین برای پیشرفت رهبری دموکراتیک و حکومت است.

او همچنین به طور خاصی روی حقوق زنان تمرکز نموده است. به نظر می رسد که هنوز هم حرف آن استاد کانادایی در گوشش صدا می نماید، ولی می داند که تا پیروز شدن در این جدال راه زیادی باقی مانده.

منبع: BBC

بارازعلی: بارازعلی | مجله گردشگری و مسافرتی جاذبه های ایران

باتسک: باتسک | مجله گردشگری، موفقیت، پزشکی، سلامت، مد و لباس

صبح مهریز: صبح مهریز | مجله فروش و راهکارهای بازاریابی مدرن و دیجیتالی

منبع: برترین ها
انتشار: 16 مرداد 1400 بروزرسانی: 16 مرداد 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 36594

به "وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس جمهور شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس جمهور شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید