همایون ارشادی: کیارستمی به سینمای ایران اعتبار داد
به گزارش مجله سرگرمی، ماهنامه تبار - مهسا همتی: همه موفقیت های فرهنگی ایران به جایزه های بین المللی که از جشنواره های مختلف دنیای به دست آمده محدود نمی گردد. حضور بازیگران در پروژه های سینمایی بزرگ ترین کمپانی های فیلمسازی و همکاری با بهترین کارگردانان سینمای دنیا، کم از موفقیت ایرانیان در جشنواره های بین المللی معتبر ندارد. تعدادی از بازیگران ایرانی به چنین موفقیتی دست یافته اند، اما در میان آنها همایون ارشادی بیش از بقیه با پروژه های بین المللی همکاری داشته است. ارشادی برخلاف اغلب بازیگران از دوران جوانی وارد این حرفه نشد، اما از همان ابتدای کار به موقعیتی رسید که شاید بازیگران ایرانی بعد از گذشت چند سال تجربه کار در سینما، به آن دست پیدا می نمایند.
نزدیک به پنجاه سال داشت که در فیلم تهمینه میلانی بازی کرد و همان سال با بازی در فیلم طعم گیلاس به کارگردانی عباس کیارستمی و به واسطه حضور این فیلم در فستیوال های جهانی و پیروزیت آن در جشنواره کن به عنوان بهترین فیلم، نظر کارگردانان بزرگ سینمای جهان را به خود جلب کرد. بدین ترتیب با بازی در فیلم سینمایی بادبادک باز ساخته سم مندز، آن هم در یکی از نقش های اصلی فیلم، به یک بازیگر جهانی تبدیل شد.
آگورا، سی دقیقه پس از نیمه شب، تحت تعقیب ترین مرد و آرمان شهر، مطرح ترین فیلم های اوست که توسط کارگردانان معتبر جهان ساخته شده. بنابراین شاید او بهترین فردی است که می تواند جوابگوی سوال های ما در رابطه با نگاه جهان به سینمای ایران، تفاوت سینمای ایران با سینمای حرفه ای جهان و... باشد. گفت و گو ما را با همایون ارشادی بخوانید.
حضور سینمای ایران در مجامع بین المللی، حدود دو دهه پیش که عباس کیارستمی فعال تر از حالا بود، نسبت به امروز که بیشتر فیلم های اصغر فرهادی جوایز معتبر جهانی را کسب می نمایند چه تفاوتی نموده است؟
یادمان نرود که حضور سینمای ایران در جشنواره های خارجی را باید مدیون چند کارگردان و در وهله اول، آقای کیارستمی بدانیم. بردن جایزه کن توسط آقای کیارستمی آغاز معرفی سینمای ایران به جهان بود که خوشبختانه بعد از آن کارگردان های جوانی مثل جعفر پناهی، بهمن قبادی و حسن یکتاپناه که همگی در دستیاران آقای کیارستمی بودند در فستیوال کن به پیروزیت رسیدند. این یک آغاز بود و بعد از آن، همان طور که می دانید پیروزیت های زیادی در جهان برای سینمای ایران به دست آمد که مهم ترین آنها، پیروزیت آقای فرهادی با به دست آوردن جایزه اسکار بود.
زمانی که ایران برنده جایزه کن شد، در داخل کشور فقط از چند جشنواره نام برده می شد؛ جشنواره های کن، ونیز، برلین، سن سباستین و کاروویواری. در آن موقع اغلب فیلم های ایرانی فقط در این فستیوال ها شرکت می کردند. همان طور که می دانید نزدیک به سه هزار جشنواره مختلف سینمایی در جهان برگزار می شود. به همین جهت تفاوت شرایط امروز با گذشته، شرکت در جشنواره های مختلفی است که فیلم های ایرانی بیش از پیش در آنها حضور پیدا می نمایند. البته همه این جشنواره ها از لحاظ اعتبار یکسان نیستند.
بزرگ ترین حسن شرکت در جشنواره های کوچک و حتی کم اعتبار، معرفی سینمای ایران به همه مردم جهانست که فقط منحصر به چند کشور اروپایی و آمریکایی نمی شود. در گذشته ایرادی که به این کارگردان های معروف می دریافتد و البته هنوز هم می گیرند، این بود که این فیلم ها برای شرکت در فستیوال های خارجی ساخته شده است. الان می بینیم که اغلب فیلم های ایرانی در جشنواره های خارجی شرکت می نمایند. از داکار گرفته تا قاهره یا هر جای دیگر. با این شرح من فکر نمی کنم تعابیری نظیر فیلم کن، اسکار یا غیره وجود داشته باشد.
با این شرح، شما ایرادی به فیلم هایی که از زمان پیش فراوری صرفا با هدف شرکت در جشنواره (نه اکران عمومی درا یران) ساخته می شوند، وارد نمی دانید؟
من هم این نگاه را یک ایراد می دانم، چون فکر نمی کنم بتوان همه فیلم های هنر و تجربه در ایران را واجد ویژگی های جشنواره ای دانست. اما همه این فیلم ها خوب و معتبرند. کارگردان هایی که از ابتدای کلیدزدن یک فیلم هدف شان فقط حضور در جشنواره های خارجی است، تعدادشان بسیار کم است و اغلب در نهایت پیروز هم نخواهندشد. درواقع کدام یک از آنها توانسته اند فیلم خوب و ارزشمندی بسازند، هدف آنها این است که فیلم شان را به جشنواره ببرند، چون فکر می نمایند رفتن فیلم شان به یک جشنواره می تواند به معروف شدن آن یاری کند. در صورتی که حقیقتا این طور نیست.
ما در تاریخ سینمای ایران فیلم های زیادی داریم که به هیچ جشنواره ای نرفتند و در عین حال فیلم های خیلی خوبی بودند. ما می توانیم به آن فیلم ها افتخار کنیم، چون واقعا خوب و قابل دفاع هستند. اهمیت جشنواره ها در معرفی سینمای ایران به جهان است که خوشبختانه امروز رخ داده. الان دیگر جشنواره ها مثل سابق نیست و فیلم ها حداقل در یک فستیوال شرکت می نمایند.
من معتقدم حتی جایزه دریافت هم ملاک عمل نیست. ما فیلم های زیادی داریم که در جشنواره های بین المللی حضور داشته اند و جایزه نگرفته اند، اما سینمای ما را به خوبی به جهان معرفی نموده اند. بعضی از فیلم های ما به جشنواره هایی در آمریکا می روند که ما حتی اسم شان را هم تا امروز نشنیده ایم و بعد با جایزه بر می گردند و برگزیده جشنواره خارجی به حساب می آیند، در حالی که سطح فنی بعضی از این جشنواره های استانی خودمان است.
از آنجا که هر جشنواره ای نگاه زیبایی شناسانه مختص به خود را دارد، اصولا اعتقاد دارید که با گذشت زمان سلیقه و تعریف فستیوال های جهانی تغییر می نماید؟
جشنواره های زیادی در جهان وجود دارند که هر کدام سیاستی مخصوص به خود را دارند. در این بین تعداد کمی جشنواره وجود دارند که همواره یک سیاست را دنبال می نمایند. به عنوان مثال، کن به جشنواره فیلم های فرهنگی و اسکار به جشنواره فیلم های تجاری معروف شده است. البته همه جشنواره ها، چه کوچک و چه بزرگ، به دنبال جهانی کردن سینما هستند و حتما در این مساله در جهت بهبود سیاست های خودشان حرکت می نمایند.به طور کلی نگاه سینماگران و تماشاچیان خارجی به سینمای ایران نگاهی افتخارآمیز است. از این رو هر وقت، چه برای فیلم برداری و چه برای گردش، خارج از کشور به سر می برم از این که عضو کوچکی از سینمای ایران به شما بیایم به خود می بالم.
در سال های اخیر برگزار مراسم های opening و اکران خصوصی در سینماهای ایران بیش از پیش جاافتاده و ایران بیشتر به دنباله روی از سینمای حرفه ای جهان در نحوه اکران و برگزاری مراسم مشغول شده. این مراسم ها تا چه حد نزدیک به نمونه های حرفه ای در سطح جهان هستند؟
من از اینکه مراسم های به اصطلاح اکران خصوصی در ایران برگزار می شود خشنودم. با این شرح که نمی خواهم این مراسم را با آنچه در خارج اتفاق می افتد مقایسه کنم. در کل از اینکه عوامل مختلف یک فیلم دوباره موقع اکران دور هم جمع می شوند و این فرصت را دارند که در کنار تماشاچیان به محصول کوشش که انجام داده اند نگاه نمایند، خشنود می شوم.
از آنجا که گفتید نمی خواهید این مراسم را در ایران با نمونه خارجی آن مقایسه کنید، آیا می شود اینطور برداشت کرد که اکران خصوصی در ایران با خارج از کشور اصلا قابل مقایسه نیست؟
نه. چون جامعه ها و ملت ها با هم متفاوتند، هر کشوری حتی در برگزاری جشنواره ها، سنت های مربوط به خودش را دارد. هیچ استاندارد مشخصی برای برگزاری این اکران ها وجود ندارد. فرش قرمز که در همه جا هست و عوامل فیلم از رویش عبور می نمایند. با توجه به محدودیت هایی که در ایران وجود دارد می توان اینطور استدلال کرد که اکران خارج از کشور از مشابه ایرانی خود بسیار بهتر است. ما معنای هر دو مراسم یکی است، چون در انتها کار، یک نتیجه به دست خواهدآمد.
شما طی سال های متمادی در جشنواره های مختلفی حضور داشتید، نگاه فستیوال های معتبر جهانی به ایران را طی این سال ها چطور می بینید؟
من همواره معتقد بودم که سینمای ایران از نظر صنعتی یکی از بهترین های جهان است. اما به جرات می توان گفت مهم ترین تفاوت بین پروژه های سینمای ایران و سینمای خارجی، به خصوص هالیوود، به برنامه ریزی اجرای یک پروژه سینمایی باز می شود. منظورم از صنعت سینما، بازیگری، کارگرانی، فیلم برداری، صدابرداری، گریم، موسیقی، طراحی صحنه و موارد دیگر است که سینمای ایران در این موارد هیچ چیزی کمتر از سینمای جهان ندارد. البته به لحاظ تکنولوژی هنوز عقب هستیم. اما در سال های اخیر در این مورد پیشرفت زیادی داشته ایم.
در پروژه های خارجی ای که من در آنها کارنموده ام، برنامه ریزی و اجرا به قدری دقیق بود که حتی یک روز هم در فیلم برداری تاخیر پیش نیامد. وقتی برای بازی در فیلم بادبادک باز به چین رفتم، به محض رسیدن به فرودگاه بسته ای به من دادند که برنامه پنج ماه فیلم برداری در آن بود. با توجه به تغییرات لازم در لوکیشن های فیلم برداری و رفتن از چین به آمریکا، حتی یک روز هم برنامه فیلم برداری تاخیر نداشت.
اینطور نبود که ساعت آفیش روز بعد، شب فیلم برداری مشخص شود؟
نه. برنامه ریزی کاملا دقیق بود.در بادبادک باز به من گفته بودند که 24 دسامبر کار تو تمام خواهدشد و دقیقا سر همان تاریخ کار من به انتها رسید. ما برای هر روز کاری برنامه ریزی مشخصی داشتیم.ضمناً این را هم بگویم که حداکثر ساعت کاری برای هر روز دوازده ساعت بود. یعنی از زمان حرکت مان از هتل به سمت لوکیشن تا زمان بازگشت به هتل، باید حداکثر دوازده ساعت می کردند. و اگر حتی یک دقیقه از این زمان بیشتر می شد، دو برابر به ما پول پرداخت می شد. البته این اتفاق مربوط به آمریکا بود نه چین. با این شرح که در آمریکا سندیکایی برای همین موضوع وجوددارد؛ ساعت کار گروه فیلم برداری نباید بیش از دوازده ساعت می شد. آنجا هزینه فیلم برداری با احتساب هر دقیقه برآورد می شود و اگر یک روز در برنامه تاخیر اتفاق بیفتد از آنجا که مخارج آن یک روز اضافه، جزو برنامه ریزی نبوده باعث ضرر اقتصادی زیادی خواهدشد.
نکته مهم تر اینکه برنامه ریزی اقتصادی به قدری دقیق است که هیچ کدام از عوامل نگران دریافت دستمزدشان نیستند. متاسفانه در ایران مساله برآورد هزینه ها برای پرداخت دستمزدها هنوز مسائل زیادی دارد و عوامل برای دریافت دستمزدشان نگرانی های مختلفی دارند. این یکی از بزرگ ترین مسائل سینمای ایران است و هنوز هیچ کس دغدغه حل این مساله را ندارد.
با این شرح، برای شما که تجربه کار با چنین پروژه های منظم و خوش حسابی را در خارج از کشور داشته اید، بازگشت به ایران و ادامه فعالیت در سینمای خودمان برایتان سخت نبود؟
به هر صورت مشکل در ایران همواره وجود دارد، اما عمده فعالیت من در کشور خودم است. ممکن است یک یا دو سال برای یک پروژه سینمایی به خارج از کشور بروم، اما باید باز هم به ایران بگرردم و در سینمای خودمان کار کنم. بنابراین مجبورم خودم را با قوانین و ضوابط داخل هماهنگ کنم. اگر قرار باشد من با توجه به آن استانداردها برای خودم برنامه ریزی کنم، دیگر اصلا نمی توانم در ایران به فعالیت هنری ادامه دهم.
اینجا هیچ مرجعی برای بازپس گیری حقوق مان وجود ندارد. یعنی جایی نیست که اگر پول تان را پرداخت نکردند بتوانید به وسیله آن به حق و حقوق تان برسید. این بی نظمی ها قطعا در بازی بازیگران و فعالیت دیگر عوامل تاثیر مستقیمی خواهدداشت. ممکن است با به تعویق افتادن تسویه اقتصادی بازیگران تا مدتی مشخص، برای آنها مشکل ساز نشود. اما اشخاصی در بین عوامل پشت صحنه یک پروژه حضور دارند که خرج روزانه شان را از این طریق می پردازند و تاخیر در پرداخت پول آنها زندگی شخصی شان را مختل می نماید. اینجا دوستی ها و کار با هم قاطی می شود اگر شما با کسی دوست شدید ممکن است پول تان دیر به دست تان برسد، اما در آنجا شرایط اینگونه نیست. درست است که دوستی هم وجوددارد، اما کار و دوستی دو مقوله کاملا جدا هستند.
بازی کردن در فیلم هایی که در سطح حرفه ای جهان فراوری شده، سلیقه شما را برای انتخاب نقش ها در داخل ایران تغییر نداده است؟
روش های اجرایی برای فیلم برداری پروژه های داخلی و خارجی بسیار متفاوت است. من متعلق به این سینما هستم. این سینما مرا بالاآورده و وقتی برای بازی در یک فیلم به خارج از کشور می روم، به عنوان یک بازیگر ایرانی خواهم رفت. بنابراین وقتی در ایران بازی می کنم خودم را با ضوابط و قوانین همینجا هماهنگ می کنم. البته نه فقط من، که همه عوامل با این شرایط ممکن است اذیت شوند، اما اینطور هم نیست که مثلا بگویم چون آنجا برای ناهار به من دو نوع غذا می دادند، اینجا هم باید همین اتفاق بیفتد.
بعضی از سینماگران داخلی معتقدند بعضی از جایزه های معتبر جهانی مانند اسکار اصغر فرهادی را نباید به حساب سینمای ایران گذاشت و آن جایزه را باید به پیشرفت شخصی اصغر فرهادی متعلق دانست. نظر شما در این باره چیست؟
اول از همه می خواهم نکته ای را که برای من مهم است بیان کنم. برای من پیروزیت سینمای ایران در خارج، فقط محدود به دریافت جایزه نیست. البته که دریافت این جوایز اتفاق خوبی است. ما در ایران کارگردان ها، فیلم ها و بازیگرانی داریم که بدون دریافت جایزه ای جهانی معرف کیفیت سینمای ایران در جهان بوده اند. این حُسن سینمای ایران است که توانسته با آثار خوب در سطح جهان بدرخشد.معمولا وقتی می خواهیم چیزی را با یک الگو مقایسه کنیم، از یک هرم استفاده می کنم که در راس آن کمال و نهایت آنچه می خواهیم در خصوصش شرح دهیم قرار گرفته است. حالا من برعکس آن را در نظر می گیرم. من آقای اصغر فرهادی را به عنوان پایه یک هرم فرض می کنم که به عنوان یک ستون مستحکم، هرم را پایه گذاری می نماید و بقیه عوامل هم سایر ردیف های هرم را تا راس آن پر می نمایند. راس آن هرم برای من نتیجه کار و زحمات همه این افراد است.
این روشن است که کارگردان باید بداند با عوامل مختلف یک اثر خوب چگونه برخورد کند. به همین دلیل هم هست که معتقدم یک کارگردان خوب باید یک روانشناس خوب هم باشد. تا بتواند با آرامش همه عوامل را در کنار هم مدیریت کند. در خصوص جناب اصغر فرهادی هم ماجرا دقیقا همین طور است. ایشان پایه و اساس یک فیلم خوب هستند، اما بقیه عوامل هم از بازیگر، صدابردار، گریمور و تصویربردار، در به نتیجه رسیدن یک اثر بی تاثیر نیستند.
همان طور که می دانید چندین کارگردان خوب کشورمان از ایران رفتند، اما پس از آن دیگر هیچ وقت اعتبار و پیروزیت پیشین خود را در خارج از کشور به دست نیاوردند. آقای فرهادی یکی از کارگردان های پیروز تاریخ کشور ما هستند که درصد بیشتری از پیروزیت هایشان به خودشان بستگی دارد، اما در این میان نباید حضور بقیه عوامل را در این پیروزیت نادیده گرفت.
قبل از پیروزیت عباس کیارستمی و اصغر فرهادی، جایزه جشنواره ای مثل کن و اسکار برای مردم نامانوس بود. البته در این بین برجستگی اسکار فرهادی شاید برای مردم هیجان انگیزتر از نخل طلایی بود که کیارستمی به دست آورد. پیش از این شاید تنها چیزی که مردم ایران را تا نزدیک صبح دور هم جمع می کرد و بیدار نگه می داشت مسابقات ایران در جام جهانی فوتبال بود. تا اینکه فیلم جدایی نادر از سیمین به اسکار رفت و همه تا صبح بیدار ماندند تا نتیجه کار را ببینند. این اتفاق را می توان اولین شادی جمعی دانست که بهانه اش این بار فرهنگ بود نه ورزش. نخل طلایی عباس کیارستمی که از جشنواره کن گرفت چیزی از اسکار اصغر فرهادی کم نداشت، اما مردم برای پیروزیت عباس کیارستمی بیدار نماندند و جشن شادی ندریافتد. دلیل آن را در چه چیزی می بینید؟
پیروزیت عباس کیارستمی مربوط به حدود دو دهه پیش است. در آن موقع وقتی با نخل طلایش وارد فرودگاه ایران شد، او را از در پشتی روانه کردند تا شلوغ نشود و جلوی شادی مردم را بگیرند. شاید آن موقع موفیت ها و توجه هایی که ایرانی ها در زمینه فرهنگ از کشورهای خارجی می دریافتد، از دیدی عده ای اتفاق مثبتی تلقی نمی شد.
مسئولان می ترسیدند کیارستمی را از در اصلی رد نمایند و گروهی بیایند و او را کتک بزنند و یا به او حمله نمایند. مردم در آن دوره هنوز آمادگی نداشتند. اما رفته رفته جریان پذیرش چنین موضوعی برای مردم تغییر کرد. به مرور فیلم های زیادی به جشنواره های مختلف رفتند و مردم به دیدن فیلم های خوب عادت کردند. همچنین آنها دیدند که فیلم ها در کشورهای دیگران اکران می شود و اقوام شان که ساکن خارج از کشور هستند همین فیلم ها را می بینند.
در آن دوره اینطور نبود. زمانی که فیلم طعم گیلاس جایزه نخل طلا را برد، من در خارج از کشور بودم. مردم آنجا هم هنوز آن آمادگی را نداشتند و با سینمای ایران ارتباط برقرار ننموده بودند. من زمانی که در کانادا زندگی می کردم سینمای بعد از انقلاب را با فیلم باشو غریبه کوچک شناختم. در زمان برنده شدن آقای فرهادی در اسکار، بزرگ ترین شانس این بود که آمادگی لازم به آنها داده شده بود. یعنی مردم بیشتر از دوره آقای کیارستمی فیلم شناس شده بودند.
البته این ماجرا تا حدودی مربوط به جریان تکنولوژی و مدرنیته است. در گذشته های نه چندان دور، مردم فیلم های وی اچ اس سینمایی را در زیر لباس هایشان مخفی می کردند و داشتن دستگاه ویدئو جرم محسوب می شد.
بله. این ماجرا مربوط به حدود سی سال قبل است. به هر صورت مردم به مرور زمان این آمادگی را پیدا کردند. الان فیلم را می فهمند و وقتی از سینما بیرون می آیند آن را نقد می نمایند. چون مطالعات بیشتر از گذشته شده است. دیگر فشار سابق روی سینماگران نیست. نه اینکه این فشارها به طور کامل از بین رفته باشد، اما کمتر از گذشته شده است. فیلم ها امروز برای نمایش در خارج از کشور راحت تر به بیرون از ایران می روند.در حالی که در آن دوران تا روزهای آخر هنوز معلوم نبود که اجازه بدهند فیلمی به جشنواره کن برود یا نه. مگر آن موقع چند فیلم خوب ساخته می شد؟ اما الان ما فیلم های خوب زیاد داریم. شما ببینید اینترنت تا چه اندازه می تواند به اینکه مردم بیشتر فیلم ببینند یاری کند؟ مخاطب هر قدر بتواند بیشتر فیلم ببیند، بیشتر می تواند آن را درک کند و عیب ها و حسن هایش را تشخیص بدهد.
ما در گذشته عادت نداشتیم وقتی پایمان را از سینما بیرون می گذاشتیم درباره آن صحبت کنیم. چند وقت پیش جایی بودم که با دوستی درباره ابد و یک روز بحث می کردیم و با هم اختلاف نظر داشتیم. ما درباره فیلم بحث کردیم! این خیلی مهم است. سعی می کردیم همدیگر را مجاب کنیم. در آن دوره شرایط این گونه نبود. بیشتر فیلم ها جنبه تجاری داشت و اصلا امکان بحث کردن را برای مخاطب ایجاد نمی کرد. اما امروز با اینکه بیشتر فیلم های اما تلخ است، باز هم مورد استقبال قرار می گیرد. هرچند فیلم های کمدی هم مورد توجه مردم قرار می گیرد، اما مردم می خواهند فیلم های خوب ببینند.
منبع: برترین هاpowersetshop.ir: وبلاگ پاورست: نقد و بررسی کالاهای دیجیتالی و کاربردی
taverna.ir: تاورنا: مجله گردشگری و مسافرتی