12 نسل کشی؛ 127 میلیون قربانی
به گزارش مجله سرگرمی، طی چند روز اخیر، کشف بقایای جسد 215 کودک در بریتیش کلمبیای کانادا، آن هم در یک مؤسسه آموزشی که برای تربیت بچه ها بومی تأسیس شده بود، جهان را تکان داد.
نوائیان/ حلاجیان| این یک لطیفه تلخ، اما واقعی است؛ کشور هایی که امروز مدعی حفاظت از حقوق بشر هستند، عظیم ترین پرونده های نسل کشی تاریخ بشری را در کارنامه خود دارند و خیلی وقت ها به روی مبارک هم نمی آورند!
پرونده ها عموماً قدیمی هم نیستند؛ یعنی زمانی تشکیل شده اند که غربی ها از سرزمین های خودشان، با عنوان های پرطمطراقی مانند مهد آزادی، مهد دموکراسی و ... یاد می کردند و نظام حاکم بر آن ها را، کامل ترین نمونه حکمرانی که می تواند خوشبختی بشر را تأمین کند یا به قول فرانسیس فوکویاما، انتها تاریخ بشر را رقم بزند، می دانستند.
طی چند هفته اخیر و بعد از سال ها اعتراض و تعقیب قضایی، خاتمه دو کشور آلمان و فرانسه، مسئولیت خود را در نسل کشی هایی که در آفریقا مرتکب شده بودند، پذیرفتند؛ آلمانی ها قبول کردند که در نامیبیا، هزاران مرد، زن و کودک را از بین برده اند. فرانسوی ها نیز، پذیرفته اند که در جریان نسل کشی رواندا، با حمایت از قاتلان، نقشی مستقیم در کشتار صد ها هزار انسان ایفا نموده اند.
طبق بند دوم بیانیه سازمان ملل متحد، در سال 1948 م، درباره جلوگیری و مجازات جرم نسل کشی، هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی، مانند کشتار جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه ویژه، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیار هایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آن ها یا جابه جایی اجباری فرزندان این گروه ها، طرح ریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و... همه از مصداق های شاخص نسل کشی هستند.
هرچند این تعریف جامع نیست، اما اگر آن را به عنوان یک تعریف قابل قبول بین المللی بپذیریم، آن وقت غربی ها در این تعریف چه صندلی بالایی پیدا خواهند کرد!
به بهانه اعترافات اخیر فرانسه و آلمان به ایفای نقش در نسل کشی های نامیبیا و رواندا، 12 نمونه از این وحشی گری ها را که طی چهار سده اخیر روی داده است، با هم مرور می کنیم؛ هر چند که این ها فقط مشهورترین موارد هستند و به هیچ وجه، حتی بخش کوچکی از حجم عظیم جنایات غربی ها علیه جامعه بشری را شامل نمی شوند؛ یک حساب سرانگشتی، تنها در همین 12 نسل کشی، خبر از قربانی شدن بیش از 127 میلیون انسان می دهد.
نسل کشی توسط سفیدپوستان آمریکایی، یک رویداد شناخته شده جهانی است که حتی در سینمای غرب هم، بازخوردی گسترده دارد. طبق گزارش روژه گارودی در کتاب تاریخ یک ارتداد، آمریکایی های سفیدپوست، بین سال های 1700 تا 1900 میلادی به شکلی هدفمند، بیش از 60 میلیون سرخ پوست بومی آمریکا را برای تصاحب زمین های آن ها از بین بردند.
آمریکایی ها در بخش مربوط به نسل کشی سیاه پوستان نیز، فعال بوده اند؛ آن ها رقم سنگین 40 میلیون سیاه پوست را طی 300 سال، به عنوان آمار مقتولانشان یدک می کشند.
طی چند روز اخیر، کشف بقایای جسد 215 کودک در بریتیش کلمبیای کانادا، آن هم در یک مؤسسه آموزشی که برای تربیت بچه ها بومی تأسیس شده بود، جهان را تکان داد.
طی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سفیدپوستان کانادایی به بهانه متمدن کردن بچه ها سرخ پوستان بومی، آن ها را از والدینشان جدا کردند و در چنین مؤسسه هایی نگه داشتند؛ ارقام بسیار وحشتناک هستند؛ برآورد آمار اطفال نگون بختی که سر از چنین مراکزی درآوردند، به میلیون ها نفر می رسد؛ هر چند که منابع دولتی کانادا از رقم 150 هزار نفر صحبت می نمایند.
بلژیک در بین دولت های استعماری اروپا، خیلی حائز اهمیت نبود، اما این کمبود به آن معنا نیست که از قافله نسل کشی عقب مانده باشد. لئوپلد دوم، پادشاه این کشور، طبق کنفرانس برلین، در سال 1884 م، منطقه کنگو در آفریقا را به عنوان مستعمره به دست آورد.
هموطنان هرکول پوآرو، وقتی به کنگو رسیدند، برای واداشتن سیاه پوستان به کار، دست و پا قطع می کردند و گردن می زدند؛ این کار، به زعم بلژیکی ها، برای رام کردن بومی های آفریقایی لازم و ضروری بود؛ آمار ها از کشته شدن 15 میلیون انسان در این نسل کشی خبر می دهد.
آلمانی ها اواخر قرن نوزدهم به جرگه کشور های استعمارگر پیوستند و کامرون در آفریقا را به دست آوردند؛ نسل کشی در کامرون و کشتار مردم این کشور، یکی از تلخ ترین فجایع انسانی در تاریخ قاره سیاه است.
آلمانی ها در سال 1904 توانستند بخش هایی از نامیبیا را با عنوان آفریقای جنوب غربی آلمان به دست آورند؛ همین جا بود که به جان بومی ها افتادند و به زور، آن ها را به صحرای مهیب کالاهاری راندند؛ در جریان این جابه جایی اجباری و خشونت آمیز، 65 هزار بومی جان خود را از دست دادند.
فرانسه کارنامه سیاهی در نسل کشی دارد و در این مجموعه، به دو مورد آن اشاره نموده ایم. فرانسوی ها سال ها کشور رواندا را به عنوان مستعمره در اختیار داشتند و بعد از ترک این کشور، با حمایت معنوی و تسلیحاتی از قوم هوتو، زمینه قتل عام گسترده اقلیت توتسی را فراهم کردند.
در جریان این نسل کشی که در سال 1994 م و با هدف حذف قومیت توتسی رخ داد، 800 هزار نفر، عموماً با استفاده از ساطور، کشته شدند. دولت رواندا این آمار را بیشتر می داند و معتقد است بیش از یک میلیون نفر در جریان این نسل کشی نابود شده اند.
هلند یکی از نخستین کشور هایی بود که در راستا استعمار قدم گذاشت. هلندی ها در جنوب غربی آسیا، مناطقی را به دست آوردند که بخش های مهمی از اندونزی امروزی نیز، جزوی از آن ها بود. در سال 1740 م، در جریان نسل کشی هلندی ها در اندونزی، فقط در شهر جاکارتا، 20 هزار مرد، زن و کودک قتل عام شدند.
207 سال بعد و درست دو سال بعد از اعلام استقلال اندونزی در 1945 م، هلندی ها که حاضر به ترک اندونزی نبودند، برای زهر چشم دریافت، 341 نفر ساکن روستای راواگدی را قتل عام کردند.
انگلیسی ها پس از به اصطلاح کشف استرالیا، مهاجرت به آن را محدود کردند تا زمین های بیشتری در اختیار داشته باشند. در سال 1788 م، جمعیت بومیان استرالیایی حدود 750 هزار نفر بود که در اراضی اجدادی خود روزگار می گذراندند.
اما سیاست انگلیس مبنی بر یکدست کردن استرالیا، باعث شد تا سال 1911، طی 123 سال، جمعیت بومیان استرالیایی به 30 هزار نفر کاهش یابد و همین تعداد اندک نیز، در اردوگاه ها و زیرنظر انگلیسی ها زندگی می کردند و از هر نوع امکانات اولیه برای حیات بی بهره بودند.
ایتالیا، پس از یکپارچه شدن در اواخر قرن نوزدهم، نشان داد که همچون دیگر کشور های اروپایی خوی استعمارگری دارد؛ ایتالیایی ها به حبشه و لیبی در آفریقا حمله کردند. در لیبی این تهاجم با مقاومت جدی مردم به رهبری عمر مختار روبه رو شد.
ارتش ایتالیا به فرماندهی ژنرال گراتزیانی و در راستای محو جمعیت طرفدار عمر مختار، 570 هزار لیبیایی را در اردوگاه های مستقر در اطراف طرابلس زندانی کرد. گرسنگی، بیماری و آزار هدفمندی که ایتالیایی ها نسبت به مردم لیبی اعمال می کردند، به مرگ بیش از 300 هزار نفر انجامید.
استعمار الجزایر توسط فرانسوی ها، در قرن نوزدهم رخ داد، آن ها تا همین اواخر، جمجمه مشاخصان الجزایری را به عنوان یادگاری در موزه نگه می داشتند! فرانسوی ها با شنیع ترین و فجیع ترین شکل ممکن، 445 هزار نفر از مردم این کشور را به صورت هدفمند کشتند تا مانع از گسترش انقلاب شوند؛ اما این کار فایده ای نداشت. بعد ها فرانسه رقم کشتار را تا حدود 70 هزار نفر پذیرفت.
استعمارگران از مردم این کشور در آزمایش سلاح های میکروبی و شیمیایی هم استفاده کردند؛ 38 هزار الجزایری، قربانی این آزمایش ها شدند.
در جریان سال های ابتدایی جنگ جهانی اول، بین سال های 1293 تا 1296 ش، بیش از هشت میلیون ایرانی، قربانی سیاست های منطقه ای انگلیس شدند. بریتانیا با محدود کردن ورود غلات به ایران، به دنبال خالی کردن کشور از فضایی بود که رقبایش مانند آلمان، به دنبال استفاده از آن بودند.
انگلیسی ها حتی مانع از جابه جایی غلات میان شهر های مختلف ایران می شدند. با این روش وحشیانه، جمعیت ایران در سال 1298 ش، نسبت به چهار سال قبل از آن، به نصف کاهش یافت و از 16 به هشت میلیون نفر رسید.
اسپانیایی ها دقیقاً از زمان ورود به قاره آمریکا، نسل کشی را شروع کردند؛ این نسل کشی به دو بهانه انجام می شد؛ تصرف زمین ها و استفاده از نیروی کار ارزان بومی.
گزارش های لئونارد، کشیشی که همراه اسپانیایی ها، در سال 1602 م به دومینیکن رفته بود، تکان دهنده است؛ تنها ظرف سه دهه، جمعیت یکی از قبایل بومی دومینیکن که اکثریت ساکنان این جزایر را شامل می شد، از 300 هزار نفر، به سه هزار نفر رسید و در نهایت منقرض شد. اسپانیایی ها در دیگر نقاط آمریکای لاتین نیز، چنین رویکردی داشتند.
گزارش های مربوط به نسل کشی پرتغالی ها در برزیل که طی چند قرن به عنوان مستعمره، مورد چپاول آن ها قرار می گرفت، مختلف، اما ناشناخته است. شاید ندانید که پرتغالی ها برای عقب راندن بومیان، دست به کشتار های وسیع و برده گیری های وحشیانه می زدند.
آن گونه که جمعیت بومیان این منطقه که روزگاری از چند میلیون نفر تجاوز می کرد، در سال 1997 م، 30 هزار نفر گزارش شد. بخش مهمی از این بومیان، از دست پرتغالی ها گریختند و به جنگل های تاریک آمازون پناه بردند؛ این بومیان بعد ها دوباره کشف شدند!
منبع: روزنامه خراسان
منبع: فرادید0nlysms.ir: تنها پیامک | مجله موفقیت، پزشکی، خانواده، تکنولوژی، گردشگری، استارتاپ
banoirane.ir: بانوی ایران | مجله خبری و ورزشی بانوان، مجله خانواده