چند درس از داستان تلخ سحر
به گزارش مجله سرگرمی، امیر حسین جلالی ندوشن - روانپزشک :در چند روزی که از خاتمه زندگی سحر، طرفدار یک تیم فوتبال که روبه روی دادسرا خودسوزی کرد می گذرد.

تحلیل ها و گمانه های مختلفی در خصوص دلایل این رویداد تلخ مطرح شده است؛ از فروکاست علت این رویداد به مرگ یک فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی که در دوره عود بیماری به سر می برده تا فراکشاندن این رویداد به عنوان یک اعتراض اجتماعی تمام عیار. بعد از چند روز که از این ماجرا می گذرد می توان با تأمل بیشتری جوانب مختلف این داستان را از دیدگاه های متفاوت از نظر گذراند و درس هایی از این داستان آموخت. خواهم کوشید با مرور بخش های مختلفی از حادثه تلخ دختری که اکنون از میان ما پر کشیده، درس هایی را که می گردد از این داستان آموخت مطرح کنم.
1- نباید یادمان برود که درج خبر خودکشی در رسانه ها اصولا در همه جای جهان تابع حساسیت ها و نیازمند دقت هایی ویژه است. می دانیم که انتشار اخبار خودکشی در رسانه ها ممکن است باعث ایجاد موجی از خودکشی های تقلیدی در جامعه گردد و بعضی افراد آسیب پذیر را برای تکرار حوادثی مشابه برانگیزاند. خبر خودکشی مانند ویروسی که می تواند برای افراد دچار نقص ایمنی خطرناک باشد، برای افراد دچار آسیب پذیری روانی می تواند چون سمی عمل کند.
البته این به معنای آن نیست که درج اخبار حوادث و خودکشی در رسانه ها ممنوع است و به عبارتی سانسور حداکثری برای این موضوع تجویز می گردد، بلکه بدین معناست که خبر خودکشی باید با ظرافت در رسانه ها انعکاس یابد و مثلا از اسطوره پردازی قربانیان خودکشی و یا توضیح شیوه های خودکشی باید پرهیز کرد. از سویی به نظر می رسد متخصصان سلامت روان به گونه ای وسواسی و غیرضروری صرفا در حال انذار دادن به اهالی رسانه برای پرهیز از انعکاس اخبار خودکشی هستند. به نظر می رسد در مواردی چون حادثه دختر قربانی خودسوزی اخیر خبر چنان انعکاس یافته که پرهیز دادن از انعکاس آن صرفاً دریافت راه سیل خروشان با کف یک دست کوچک است.
متخصصان سلامت روان در چنین مواردی باید نقش خود را به گونه دیگری تعریف کنند و به جای ایستادن در جهت باد و کوشش برای پنهان کردن طوفان در یک کیسه کاغذی کوچک از فرصت هایی از این دست استفاده کنند و قضاوت های هیجانی و ناپخته جامعه را تعدیل کنند، نه آنکه فرمان به سکوتی بی حاصل دهند. تأکید بر عوامل اجتماعی ایجادکننده خودکشی و دعوت دولتمردان به دخالت در آن موارد و دعوت آحاد جامعه به مراقبت بیشتر از اطرافیان و پیشنهاد به افراد آسیب پذیر برای مراجعه به افراد متخصص و صحبت کردن با خانواده و دوستان می تواند بسیار کارسازتر از این باشد که مدام دعوت به سکوت و رکود کنیم.
2- متأسفانه بخش مهمی از جامعه همچنان در بزنگاه هایی چون رویارویی با چنین بحرانی، این نشانه را بروز می دهد که از سواد رسانه ای و سلامت کافی برخوردار نیست. چنان که ما در برابر بچه ها خود از کاربرد کلمات خاصی پرهیز می کنیم یا بعضی مفاهیم را به زبان خاصی توضیح می دهیم باید یاد بگیریم در هنگام کار با شبکه های اجتماعی و انتشار پیغام در پیغام رسان های عمومی نیز اخلاق رسانه ای و آداب پیغام رسانی را رعایت کنیم و انتشار هر مطلبی را بر خود مباح ندانیم.
3- اگر حتی فرض قطعی را بر این بگیریم که سحر خدایاری مبتلا به بیماری دوقطبی بوده، آنالیز توضیح حالی که از او در اختیار رسانه ها قرار داده اند نشان می دهد وی از مراقبت کافی برخوردار نبوده و احتمالا در فرایند رسیدگی قضایی، بیماری او مورد نظر قرار نگرفته است. افراد مبتلا به اختلال روانپزشکی علاوه بر خدمات پزشکی باید از خدمات حمایت اجتماعی نیز برخوردار باشند و کسانی که دارو مصرف نمی کنند یا بیماری خود را جدی نمی گیرند باید با بهره گیری از خدماتی چون پیگیری تلفنی یا همکاری مددکاران اجتماعی برای پیگیری بهتر درمان تشویق شوند. شاید اگر مددکاری یا فرد پیگیری که آشنا به پرونده این بیمار بود در کنار او قرار داده شده بود درصورت آغاز فرایند قضایی موارد را می توانست با آگاهی کافی و پیگیری جامع با قاضی محترم در میان گذارد و در این صورت روند کار به شیوه دیگری پیش می رفت و شاهد حادثه تلخ خودسوزی نبودیم.
4-و نکته ای که ما روانپزشکان باید مدنظر قرار دهیم این است که نمی توانیم نقش خود را فقط در حد ماشین تشخیص روانپزشکی و تکنیسین تجویز داروها محدود کنیم. روانپزشک باید به عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت روان که از نظر سازمان جهانی بهداشت سهمی در حدود 60درصد در ایجاد مسائل روانپزشکی دارد توجهی بایسته داشته باشد و برای احقاق حقوق جامعه و مبارزه با تبعیض، زبانی رسا و البته لحنی علمی و مشفقانه داشته باشد.
منبع: همشهری آنلاینpersinablog.ir: پرسینا بلاگ: سیستم مدیریت محتوا پرسینا
koreandream.ir: رویای کره ای: مجله گردشگری و مسافرتی