راز ماندگاری افسانه&zwnjها، تخیل قوی، شخصیت&zwnjها و کنش&zwnjهای جادویی است
به گزارش مجله سرگرمی، به گزارش خبرگزاری خانه کتاب ایران طاهره ایبد، متولد سال 1342 در سال 1363 اولین کتاب خود صالح را توسط کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان منتشر کرد. از آثار او می توان به الم شنگه، دور گردون، کاش آدم عظیم ها نی نی شوند، شیشه های شکسته، خروس جنگی، باغچه توی گلدان، آخرین نامه، به هوای گل سرخ، سمنوی دیگ چاقالو، پیه چیه، عابر بانک صورتی و گرگ قرمزی عناوین بعضی آثار اوست. ایبد برنده چندین جایزه شده و به عنوان کارشناس، داور و مدرس ادبی فعالیت های متعددی داشته و دارد. وی تا به امروز نزدیک به صد اثر در حوزه عظیمسال، کودک و نوجوان منتشر نموده و جوایز متعددی نیز از جشنواره های مختلف کسب نموده است. ایبد در حوزه کودک و نوجوان فعالیت جدی دارد و در جشنواره های مختلفی داوری بخش کودک و نوجوان را بر عهده داشته است. به بهانه انتشار کتاب غول کمپوتی از انتشارات داستان آدینه، با خانم طاهره ایبد گفت وگویی ترتیب داده ایم.

کمپوت غولی، از اول داخل کمپوت بود یا به تدریج درون کمپوت نهاده شد؟
در داستان معین است: غول کمپوتی در جهت ماموریتی که دارد؛ خسته به کارخانه کمپوت سازی می رسد. قوطی ها را می بیند که روی ریل حرکت می نمایند. برای این که بیش تر از این خسته نگردد، تصمیم می گیرد برود توی یکی از قوطی ها و بقیه داستان...
با توجه به آثار منتشر شده قبلی از شما، عناصر افسانه ها در داستان های شما بسیار مشهود است، این توجه به افسانه های قدیم ایران و اسطوره ها چه تأثیری بر ادبیات کودک و نوجوان دارد؟
یک راز مهم ماندگاری افسانه ها، وجود تخیل قوی، شخصیت ها و کنش های جادویی است. هر کنشی در داستان و افسانه با شخصیت ارتباط دارد و معمولا از کاراکترها سر می زند. کنش ها نقش پر رنگی در پیشبرد افسانه ها دارند؛ همان چیزی که ولادیمیر پراپ آن را خویشکاری نامگذاری می نماید. و آن را یکی از اجزای سازنده افسانه ها و قصه های پریان می داند: خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات دارد، تعریف می گردد. پس دو عنصر مهم پیش برنده افسانه ها و قصه ها، شخصیت و کنش شگفت انگیز است که از تخیل زاده می گردد. دلیل جذابیت زیاد افسانه ها برای بچه ها هم وجود همین عناصر است. بهره گیری از این ویژگی ها در خلق داستان و افسانه های نو، نه تنها در جذب مخاطب نقش دارد که به شکلی پنهان، فرهنگ و باور و و آیینه و مناسک و... را به تصویر می کشد و هویت بخشی می نماید.
کمپوت غولی ترس را به گونه ای ملموس برای کودک روایت می نماید، هنوز که هنوز است میان دو گروه از اهالی ادبیات برای ارائه عنصر ترس در داستان بچه ها اختلاف وجود دارد. به نظر می رسد که شما حضور ترس در داستان های بچه ها را تأیید می کنید؟
از دیدگاه روانشناسی احساسات بنیادی در انسان به شش گروه و دسته تقسیم می گردد. این احساسات در فرهنگ های مختلف بشری تجربه شده اند. این احساسات پایه ای شامل خوشبختی و شادی، غم و ناراحتی، انزجار و تنفر، ترس، تعجب و حیرت، و عصبانیت است. کاری به بقیه احساس ها ندارم. تمام انسان ها از دوره حتی نوزادی این حس ها را تجربه می نمایند و با آن ها عظیم می شوند. شناخت این حس ها و جهت دهی درست به آن ها به رشد روحی- روانی فرد یاری می نماید. اصولا کسی که در او هیچ ترسی و جود ندارد، از نظر روحی روانی انسان سالمی نیست. احساس ترس به شکل طبیعی، نقش پیشگیری نماینده دارد، همان طور که دکتر تامارای چانسکی روانشناس می گوید: بدون ترس ما بی محابا وارد چیزهایی می شویم که نباید.
در کودک احساس ترس وجود دارد و در زندگی اش عامل های مختلفی که می تواند در او ترس ایجاد کند. نادیده دریافت عنصر ترس، مشکل ترس بچه ها را حل نمی نماید بلکه آن ها را به سمت منفی بافی و بیماری های روحی-روانی سوق می دهد. به نظر من داستان می تواند بچه ها را با ترس هایشان روبه رو کند و در درک موقعیت های ترسناک و چگونگی رویارویی با آن ها به آن ها یاری می نماید.
ترسیدن هم لذت بخش است و هیجان انگیز و دلهره آور، در صورتی که برای آن نقطه امنی وجود داشته باشد. چرا بچه ها دوست دارند به شهر بازی بفرایند و سوار وسایل بازی خطرناکی مثل رنجر، بشقاب پرنده، ترن هوایی بشوند و یا سوار قطار شوند و توی تونل وحشت بفرایند و بترسند و جیغ بزنند؟ آن ها با اطمینان از این که کمربند محکمی دارند، از تجربه این ترسیدن ها لذت می برند.
داستان های ترسناک به مخاطب فرصت می دهد که ترس های درونش را بشناسد و موقعیت های ترسناک واقعی را بهتر آنالیز کند و واکنش نشان دهد.
البته که نویسندگان این ژانر باید حساسیت های کار برای کودک را بشناسند و داستان را به گونه ای پیش ببرند که خواننده کودک با تجربه ای لذتبخش از خواندن داستان، کتاب را ببندد.
یک نکته دیگر این که خواه ناخواه در زندگی کودک هم خواه ناخواه اتفاق های تلخ و درآور می افتد مثل مرگ یکی از نزدیکان. این مسئله مهم است به همان اندازه که برای یک عظیمسال رنج آور است، کودک را آزار دهد، پس نمی توان روی این مسائل چشم پوشید. به ویژه که یکی از کارنمودهای بعضی داستان ها، رفع کردن آشفتگی و درگیرهای ذهنی کودک است. همان چیزی که آقای محمد هادی محمدی بیان می نماید: ما نوعی افسانه داریم که به آن افسانه روان شناختی یا افسانه پریان می گویند. غالب افسانه های پریان کارکرد روان شناختی دارند؛ یعنی می توانند به کودک یاری نمایند که گره های روانی یا مشکلاتی را که در زندگی با آن روبرو است حل نمایند. مثلاً اگر کودک خیلی می ترسد ممکن است با خواندن افسانه ای که پدیده ترس را برای او بشکافد مشکل ترس را در وجود خود حل نماید.
لحن و تکرار کلمات، داستان را از داستانی ساده به داستانی سرگرم نماینده برای بچه ها تبدیل نموده است. این لحن و تکرار در جاهایی از متن داستان فراتر رفته و در صفحه آرایی هم ورود پیدا نموده است. این تکرار در جذب کودک هم مؤثر است؟
تفاوتی که کودک با خردسال دارد این است که عظیم ترها، کتاب را برای خردسالان می خوانند؛ اما کودک، خواندن و نوشتن یاد گرفته و خود داستان را می خواند. به همین دلیل در شعر و داستان خردسال، زبان محاوره زیاد به کار می رود؛ اما به کارگیری محاوره در کتاب کودک، خواننده را در خواندن دچار مشکل می نماید؛ چون مدت زمیان خیلی زیادی از یادگیری خواندن او نگذشته و او واژه ها در فرم نوشتاری می شناسد. اینجاست که به کارگیری لحن مناسب و استفاده از تکرار در روایت می تواند جایگزین خوبی برای شکستن واژه ها و صمیمی تر کردن زبان داستان باشد.
نوع دوستی و مهربانی و بعضی دیگر از کمالات انسانی در لایه های زیرین داستان ها دیده می گردد، به این امر که ضروری است تا این کرامات را به بچه ها آموزش داد، به خصوص در عصر حاضر معتقدید؟
باور و انتظار من از ادبیات داستانی همان چیزی است که گرگ جانسون و توماس آرپ درباره داستان می گویند: هدف و قصد نویسنده از نوشتن ادبیات داستانی، رشد و گسترش فهم خواننده از زندگی و عمق بخشیدن به شناخت او از زندگی است. در درون این نگاه، هدف های مختلفی می تواند وجود داشته باشد؛ اما قطعا افزایش سطح علمی خواننده و آموزش، ادبیات محسوب نمی گردد. مایلم داستان را یک دنیا موازی ذهنی برای خواننده تعریف کنم. در این دنیا موازی مانند دنیا واقعی ای که کودک در آن زندگی می نماید، رابطه انسان با خودش، انسان با انسان و انسان با طبیعت و کشمکش های بین آن ها، پیکره و ساختار را شکل می دهد. پس ضروری است که در این دنیا ذهنی، مناسبات انسانی و انسان محبت آمیز، نه تنها تخیل، که مهارت های تعاملی عاطفی- انسانی-اجتماعی کودک را هم پرورش دهد. اصولا یکی از تاثیرها و نقش های ادبیات و هنر در زندگی تلطیف کردن روح انسان است.
کلمه سازی و ساخت کلمه جدی با غول و ایجاد مفهوم تازه، شگردیست که در کتاب های دیگر شما هم تکرار شده است. این تکنیک در زبان آموزی بچه ها تا چه اندازه مؤثر می باشد؟
ساختن واژه های نو، هم به پرورش تخیل کودک در واژه سازی یاری می نماید و هم لذت کشف مفهوم واژه جدید را به او می دهد. به طور کلی داستان ها به دو گروه تقسیم می شوند: داستان های تجاری (Commercial Fiction) و ادبیات داستانی (Literary fiction). در داستان های تجاری، هدف صرفا سرگرم نمایندگی است و در آن ها ادبیت بسیار کمی دیده می گردد و این آثار تاریخ انقضا دارند؛ اما در ادبیات داستانی، به کارگیری آرایه های ادبی و نثر و زبان پخته و شیوه روایت مناسب و واژه سازی، بخش هنر و ادبیت داستان را می آفریند.
ترتیب داستان ها که در مجموعه نهاده شده، دلیل خاصی دارد و به فرایند شکل گیری جهتی اشاره نموده است؟
بله درست است. بنا به دلایلی ترتیب داستان ها را معین کردم. البته ترجیح می دهم چیزی در این باره نگویم و خواننده، خود آن ها را کشف کند.
ترس و طنز همراه و همگام هم در این قصه ها پیش می فرایند. این تفکیک عناصر برای شما سخت نبود؟
واقعیت این است که هنگام نوشتن، داستان من را با خودش می برد و وقتی آغاز به نوشتن می کنم، درگیر جداسازی عناصر یا آمیختگی آن ها و آوردن این تکنیک و آن عنصر نمی شوم. زمانی که دنیا داستان و شخصیت ها در ذهن من شکل می گیرند و من آغاز به نوشتن می کنم، در اصل من دیگر داستان را نمی نویسم، من در داستان زندگی می کنم. و همین است که درگیر ترکیب یا جداسازی عنصر ترس و طنز نمی شوم. کار خودش پیش می رود. و الته گاهی عنصر طنز در داستان وارد می گردد تا تاثیر ترس را بر خواننده کمتر کند.
با توجه به این که آثار دیگر شما هم حوزه کودک بوده و هم حوزه نوجوان و عظیمسال، این اتفاق در زبان و نثر و حتا ساختار و محتوا تأثیرگذار است؟
در سال های نخستین نوشتن، وقتی می خواستم پس از یک کار عظیمسال، داستان کودک بنویسم، روی کارم اثر می گذاشت و کمی دچار لغزش بین دو یا سه گروه سنی می شدم و ناچار بودم که برگردم و آن را اصلاح کنم. البته این تاثیر بیش تر در بخش زبان و نثر رخ می داد نه سوژه و زاویه نگاه؛ اما پس از چند دهه تجربه نوشتن، این اتفاق کمتر می افتد. اگر هم پیش بیاید در بازنویسی رفع می گردد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایرانparmisfun.ir: مجله پارمیسفان | مجله تفریحی، سرگرمی و مسافرتی
pbmusic.ir: نوای پرنده پارسی | مجله خبری، ورزشی و مسافرتی پارسی
quiz1.ir: مجله آزمون اول، مجله خبری تحلیل صنایع آموزشی و کارگاهی