بازگشت فرهاد برای پایان سوگ آبی
به گزارش مجله سرگرمی، هر چند مجیدی طبق قرارداد یکسال و نیم وقت دارد تا آبی ها را به خوش بختی برساند اما نشستن روی صندلی بزرگ شده استراماچونی از سوی برخی هواداران یک شلیک به محبوبیت ترجمه شده است.
خبرنگاران؛ احسان محمدی- کارها و ریسک های بزرگ را دو دسته انجام می دهند: باتجربه ها و جوان های پرشور و نترس! گروه اول می دانند چکار می کنند، با سختی راه آشنا هستند و استخوان شان آنقدر شکسته که نگران هیاهوهای جهت نباشند و دسته دوم اندازه کافی شجاعت، امید و البته بلندپروازی دارند که وارد معرکه شوند.
فرهاد مجیدی وارد یکی از بزرگترین چالش های دوران ورزشی اش شد. پسر ترکه ای محبوب آبی ها که از بهمن کرج تا راپیدوین اتریش رفت، هیچوقت در تیم ملی به آنچه که سزاوارش بود نرسید، مهمترین افتخار باشگاهی اش هم نه با استقلال که در لیگ قهرمانان آسیا 03-2002 به همراه تیم العین امارات متحده عربی رقم خورد، برای العین و النصر و الوصل و الاهلی توپ زد و حالا می خواهد نامش را در استقلال ماندگارتر کند. کاری سخت برای اسطوره ای که در روزهای اوج کارهای سخت را نه با جنگ و جدل که با زیرکی انجام می داد.
او فصل پیش هم وقتی وینفرد شفر در هفته های آخر از نفس افتاد روی نیمکتش نشست اما نتوانست استقلال به قهرمانی برساند. زمان کوتاه بود و تیم را هم نبسته بود. درست مثل این روزها که یک نیم فصل فرصت دارد و باز هم بازیکنان را کس دیگری انتخاب کرده است.
گرچه طبق قرارداد یکسال و نیم وقت دارد تا آبی ها را به خوشبختی برساند اما نشستن روی صندلی بزرگ شده استراماچونی از سوی برخی هواداران یک شلیک به محبوبیت ترجمه شده است. اینکه در چنین شرایط حساسی که توقعات تلنبار شده هواداران بعد از رفتار غیراخلاقی سرمربی ایتالیایی و عملکرد مبهم مدیران باشگاه به حداکثر رسیده، این صندلی می تواند هر کسی را از پا در بیاورد. حتی فرهاد مجیدی که شمایل یک قدیس ورزشی را دارد.
انتخاب او با همه مسائل پیش رو شاید بهترین گزینه برای خاتمه دادن به سوگواری آبی ها باشد. آنها بعد از رفتن استراماچونی چنان غم زده شدند که انگار هرگز شادی نکرده اند. انگار استقلال متلاشی شده و دنیا به آخر رسیده بدون اینکه آنها دستاوردی داشته باشند! در اینکه حق دارند از اتفاقات پیش آمده دلخور باشند شکی نیست. امیدشان برای قهرمانی دستکم تا این لحظه به یغما رفته است، تیمی که در صدر جدول بود حالا از رقیب سنتی 5 امتیاز عقب افتاده اند، همه اینها قابل درک است اما باید به این سوگواری آبی سرانجام دهند.
هواپیمای حامل بازیکنان منچستریونایتد روی باند لغزنده فرودگاه مونیخ شروع به حرکت کرد. این سومین تلاش پرواز شماره 609 هواپیمای شرکت بریتیش یوروپین ایرویز برای پرواز از فرودگاه پوشیده از برف و گل و لای بود. 6 فوریه 1958.
نتیجه این تلاش اما فاجعه بار بود. 23 کشته از جمله جئوف بنت 25 ساله دفاع چپ، راجر بایرن دفاع وسط 28 ساله، ملی پوش و کاپیتان تیم، ادی کولمن هافبک راست 21 ساله جوانترین عضو تیم، مارک جونز 24 ساله دفاع میانی، دیوید پگ 22 ساله، هافبک دفاعی راست که تازه به تیم ملی انگلیس دعوت شده بود، تامی تیلور مهاجم ملی پوش 26 ساله، بیلی ولان هافبک وسط 22 ساله ملی پوش تیم ملی ایرلند جنوبی، دانکن ادواردز مهاجم ملی پوش 21 ساله...
یک فاجعه تمام عیار. اما ققنوس از خاکستر برخاست. منچستریونایتد بعد از آن ماجرا قهرمانی لیگ برتر، قهرمانی در جام حذفی، قهرمانی در جام اتحادیه، قهرمانی در جام خیریه، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، قهرمانی در جام در جام اروپا، قهرمانی در سوپر جام اروپا و قهرمانی در جام بین قاره ای را به دست آوردند. آنها به جای سوگواری ابدی، به جای اینکه فکر کنند دنیا به آخر رسیده ایستادند و مبارزه کردند.
حالا وقتش رسیده تا استقلالی ها به جای ساخت کلیپ های سوزناک در فراق سرمربی ایتالیایی کنار تیم شان و فرهاد مجیدی بایستند. کنار بازیکنانی که حتی وقتی هنوز طلب هایشان از سال گذشته صاف نشده است باز هم به تیم وفادار مانده اند. حال آنها بدتر از منچستریونایتد 1958 نیست. باید از این چالش گذر کنند. وقتی برای گریه و زاری ندارند. نخستین قدم را باید پیشکسوتان و اهالی رسانه بردارند. قرار نیست آنها هم مثل نوجوان هوادار این تیم ماهها با قلب شان فکر کنند. استقلال این روزها به گریه کن نیاز ندارد، به رفیق راه نیاز دارد.
منبع: عصر ایرانmahsanblog.ir: سیستم مدیریت محتوای مهسان
کشتی کروز: کشتی کروز: سفری لوکس و در عین حال مقرون به صرفه به اقیانوس ها