دریاچه ملیسانی کفالونیا یونان: سفری به غار نیمف ها و راز آب های فیروزه ای
به گزارش مجله سرگرمی، در جزیرهٔ سرسبز کفالونیا در یونان، جایی که افسانهها در دل صخرهها و آبها ریشه دواندهاند، پدیدهای شگفتانگیز نهفته است که مرز میان رؤیا و واقعیت را در هم میشکند: دریاچهٔ زیرزمینی ملیسانی. این مکان صرفاً یک جاذبهٔ طبیعی نیست، بلکه نقطهای است که در آن زمینشناسی باستانی، رازهای هیدرولوژیکی پیچیده و باورهای کهن انسانی در هم تنیده میشوند. ورود به ملیسانی، سفری به اعماق زمین است؛ سفری که با پایین رفتن از یک تونل تاریک آغاز میشود اما به کشف دنیایی غرق در نور فیروزهای ختم میگردد. در این تالار زیرزمینی، آب به قدری شفاف و زلال است که قایقها گویی بر هوا شناورند و سایههایشان بر کف سنگی دریاچه، در عمق دهها متری، به وضوح دیده میشود. این تجربهٔ سورئال و جادویی، ملیسانی را به چیزی فراتر از یک غار زیبا بدل کرده است؛ اینجا مکانی است که با نام «غار نیمفها» نیز شناخته میشود، نامی که خود کلیدی برای گشودن لایههای عمیقتر معنای آن است. این نامگذاری صرفاً یک برچسب شاعرانه نیست، بلکه اصلیترین دریچهای است که بازدیدکنندگان، از دوران باستان تا به امروز، از طریق آن به تماشای این شگفتی نشستهاند و تجربهشان را شکل دادهاند. در واقع، هویت اصلی ملیسانی بر یک تضاد شگفتانگیز بنا شده است: شهرت آن مدیون نوری است که از سقفی فروریخته به درون میتابد، اما افسون و رازآلودگیاش از طبیعت پنهان و زیرزمینی آن سرچشمه میگیرد. اینجا مکانی است که همزمان آشکار و پنهان است و این دوگانگی، بازدید از آن را به یک سفر روایی قدرتمند تبدیل میکند.

قلب زمین میگشاید: یک شگفتی زمینشناختی
زیبایی اثیری ملیسانی ریشه در فرآیندهای زمینشناختی قدرتمند و بسیار کندی دارد که میلیونها سال به طول انجامیده است. این غار نمونهای کلاسیک از یک پدیدهٔ کارستی است که در اثر انحلال شیمیایی و مکانیکی سنگهای آهکی دورهٔ کرتاسه پسین (بین 66 تا 100.5 میلیون سال پیش) توسط آب شکل گرفته است. این فرآیند که در زبان یونانی «کارستیکوپوییسی» (karstikopoiisi) نامیده میشود، به آرامی حفرهها و دالانهایی را در دل سنگ آهک به وجود آورده است. از نظر زمینشناسی، ملیسانی یک «سنوته» (cenote) طبقهبندی میشود؛ یک گودال فرونشستهٔ غرقابی که در اثر فروریختن سقف یک غار زیرزمینی و نمایان شدن آبهای زیرزمینی به وجود آمده است، پدیدهای که بیشتر در شبهجزیره یوکاتان مکزیک مشاهده میشود.
با این حال، چهرهٔ امروزی ملیسانی که ما میشناسیم، محصول یک رویداد ناگهانی و خشن است: زلزلهٔ ویرانگر سال 1953 در جزایر ایونی. این زلزله باعث فروریختن بخش بزرگی از سقف غار شد و یک دهانهٔ بیضیشکل به ابعاد تقریبی 15 در 25 متر به آسمان گشود. این رویداد، هرچند ویرانگر، ملیسانی را برای همیشه دگرگون کرد. این فاجعه طبیعی در واقع یک رویداد فرهنگی نیز بود؛ زلزله ملیسانی را از یک فضای مقدس، تاریک و پنهان که تنها برای کاوشگران و شاید عابدان باستان قابل دسترسی بود، به یک شگفتی طبیعی روشن، باز و در دسترس همگان تبدیل کرد. پیش از سال 1953، این مکان یک دریاچهٔ تاریک زیرزمینی بود که تنها دو سال قبل، در سال 1951، توسط غارشناس یونانی، یانیس پتروکیلوس، دوباره کشف شده بود. اما فروریختن سقف، نور خورشید را به درون غار دعوت کرد و همان نمایش نور خیرهکنندهای را آفرید که امروزه شهرت جهانی دارد. این دگرگونی، راه را برای تبدیل شدن آن به یک جاذبهٔ گردشگری بزرگ هموار کرد و در سال 1963 به روی عموم باز شد.
ساختار داخلی غار شبیه به حرف B انگلیسی است و از دو تالار اصلی تشکیل شده که توسط یک کانال باریک به یکدیگر متصل میشوند. یک جزیرهٔ کوچک که از آوارهای ناشی از فروریختن سقف تشکیل شده، این دو تالار را از هم جدا میکند. تالار اول، همان بخش باز و نورگیر است که بازدیدکنندگان را مسحور خود میکند. اما سفر با قایق به تالار دوم ادامه مییابد؛ فضایی کاملاً سرپوشیده، تاریک و رازآلود که با استالاکتیتهای 20,000 ساله تزئین شده است. این استالاکتیتها که برخی به دلیل جریان هوا رشد غیرعادی داشتهاند، گواه قدمت زمینشناختی این مکان هستند. این سفر روایی از روشنایی به تاریکی، از فضای باز به فضای بسته، بازتابی از طبیعت دوگانهٔ خدای «پان» است که در دوران باستان در این غار پرستش میشد؛ خدایی که هم نماد طبیعت وحشی و زیبا بود و هم جنبههای تاریک و ترسناک آن.
سفر پنهانی آب: یک معمای هیدرولوژیکی
شگفتانگیزترین راز علمی ملیسانی در آبهای آن نهفته است. این دریاچه یک حوضچهٔ ایزوله نیست، بلکه پنجرهای است به روی یک سیستم هیدرولوژیکی عظیم و منحصربهفرد که تمام جزیرهٔ کفالونیا را در بر میگیرد. آب دریاچه شورمزه (brackish) است، ترکیبی از آب شیرین که از خشکیهای جزیره تأمین میشود و آب شوری که از دریای ایونی به آن نفوذ میکند. نسبت آب شیرین به آب شور تقریباً 5 به 1 است.
این پدیده که دههها دانشمندان را سردرگم کرده بود، به «پدیدهٔ کاتاووترس» (Katavothres) مشهور است. در سمت غربی جزیره، در نزدیکی شهر آرگوستولی، آب دریا به شکلی باورنکردنی به درون گودالها و شکافهایی در خشکی به نام کاتاووترس سرازیر شده و در زیر زمین ناپدید میشود. برای حل این معما که این آبها به کجا میروند، در سال 1963 گروهی از هیدرولوژیستهای اتریشی آزمایشی جسورانه انجام دادند. آنها 140 کیلوگرم رنگ اورانین (uranine) را در یکی از این گودالها ریختند. نتیجه حیرتانگیز بود: 14 روز بعد، آبهای رنگی در سوی دیگر جزیره، در فاصلهٔ بیش از 15 کیلومتری، ابتدا در دریاچهٔ ملیسانی و سپس در ساحل کاراوومیلوس ظاهر شدند.
این آزمایش ثابت کرد که یک شبکهٔ کارستی عظیم و پنهان در زیر جزیره وجود دارد که مانند یک سیستم گردش خون، آب را از غرب به شرق منتقل میکند. ملیسانی تنها زیباترین و قابل مشاهدهترین بخش این ارگانیسم هیدرولوژیکی است که دو ساحل جزیره را به شکلی که جغرافیای سطحی را به چالش میکشد، به هم متصل میکند. این سفر 14 روزهٔ آب در میان سنگهای آهکی متخلخل، مانند یک فیلتر طبیعی غولپیکر عمل میکند. این فرآیند تصفیهٔ طولانی، دلیل اصلی شفافیت خارقالعادهٔ آب ملیسانی است که دید تا عمق بیش از 10 متر را ممکن میسازد. در واقع، یک زنجیرهٔ علت و معلولی مستقیم وجود دارد: هیدرولوژی پیچیده منجر به فیلتراسیون آهسته میشود، فیلتراسیون آهسته باعث شفافیت بینظیر آب میگردد، و این شفافیت، نمایش نور خیرهکننده و پدیدهٔ «قایقهای شناور» را ممکن میسازد. بنابراین، راز هیدرولوژیکی ملیسانی از زیبایی آن جدا نیست، بلکه علت اصلی آن است.
پژواکهای دوران باستان: غار نیمفها
ملیسانی تنها یک شگفتی علمی نیست، بلکه مکانی است که عمیقاً در اساطیر یونان ریشه دارد. رایجترین افسانه میگوید که نام غار از نیمفی (پری آب) به نام ملیسانتی گرفته شده که از شدت اندوه ناشی از عشق بیفرجامش به خدای «پان»، خود را در آبهای این دریاچه غرق کرد. گفته میشود قطرات آبی که از استالاکتیتها میچکد، اشکهای یخزدهٔ اوست.
این افسانه صرفاً یک داستان عامیانه نیست. در سال 1962، باستانشناس برجسته، اسپریدون ماریناتوس، در جزیرهٔ کوچک داخل غار دست به کاوش زد. این کاوشها به کشف آثار باستانی مهمی از قرن چهارم و سوم پیش از میلاد منجر شد، از جمله یک تندیس گلی از خدای پان و یک صفحهٔ گلی که نیمفهای در حال رقص را به تصویر میکشید. این یافتهها که اکنون در موزهٔ باستانشناسی آرگوستولی نگهداری میشوند، ثابت کردند که این غار در دوران باستان یک مکان مقدس و عبادتگاه واقعی برای پان و نیمفها بوده است. این اکتشافات، افسانه را به یک خاطرهٔ فرهنگی از آیینهای واقعی باستانی متصل کردند و نشان دادند که این داستانها از کاربری مقدس غار سرچشمه گرفتهاند.
برخی نظریهها حتی پا را فراتر گذاشته و ملیسانی را با «غار نیمفها» که در کتاب سیزدهم ادیسهٔ هومر توصیف شده، مرتبط میدانند. توصیفات هومر از غاری مقدس برای نایادها (نیمفهای آب)، با «دوکهای سنگی» (استالاکتیتها)، دو ورودی (یکی برای انسانها و دیگری برای خدایان) و نزدیکی به کوه نریتون، شباهتهای چشمگیری با ویژگیهای ملیسانی دارد. اگر این نظریه درست باشد، به این معناست که شهرت این غار به قرن هشتم پیش از میلاد بازمیگردد و آن را از یک مکان با اهمیت محلی به بخشی از میراث ادبی جهان ارتقا میدهد.
حیات در گرگومیش: اکوسیستم ملیسانی
ملیسانی تنها مجموعهای از سنگ و آب نیست، بلکه یک محیط زیست زنده و پویاست. میکرو اقلیم منحصربهفرد غار، با دمای ثابت حدود 18 درجه سانتیگراد در تمام طول سال و رطوبت بالا، شرایطی ایدهآل برای حیات گونههای خاصی فراهم کرده است. پوشش گیاهی اطراف دهانه از نوع بوتهزارهای مدیترانهای (maquis) با درختانی مانند بلوط، پسته وحشی و خرنوب است. در داخل، شرایط مرطوب و سایهدار به رشد سرخسهایی مانند
Polypodium cambricum کمک میکند.
در میان جانوران، کبوترهای چاهی در دیوارهها لانه میسازند. اما مهمتر از آن، آبهای ملیسانی زیستگاه مارماهی اروپایی (
Anguilla anguilla) است، گونهای که در فهرست قرمز IUCN در ردهٔ «در معرض انقراض بحرانی» قرار دارد. حضور این گونهٔ در خطر، ملیسانی را به یک زیستگاه اکولوژیکی حیاتی تبدیل میکند و بر لزوم حفاظت از آن در برابر فشارهای گردشگری تأکید میورزد. این واقعیت، تنش میان نقش غار به عنوان یک جاذبهٔ پربازدید و نقش آن به عنوان پناهگاهی برای حیات وحش آسیبپذیر را برجسته میسازد.
سفری به دل نور: تجربه بازدیدکننده
بازدید از ملیسانی یک تجربهٔ کاملاً سازمانیافته است. بازدیدکنندگان از طریق یک تونل مصنوعی شیبدار به اسکلهای کوچک در کنار دریاچه میرسند. تنها راه گشتوگذار در غار، یک تور 10 تا 15 دقیقهای با قایقهای پارویی است که توسط قایقرانان محلی هدایت میشود. شنا در دریاچه برای حفظ آرامش و کیفیت آب ممنوع است.
اوج این تجربه، پدیدهٔ نور است. بهترین زمان برای دیدن این منظره، اواسط روز (معمولاً بین ساعت 11:30 تا 14:00) در یک روز آفتابی است، زمانی که پرتوهای خورشید به صورت عمودی از دهانهٔ سقف به درون میتابند و آب را به رنگ فیروزهای درخشانی درمیآورند که گویی از درون خود منبع نور است. البته همین زمان، شلوغترین ساعات بازدید در فصل اوج گردشگری نیز هست. برای تجربهای آرامتر، بازدید در ساعات اولیه صبح یا اواخر بعد از ظهر توصیه میشود.
عنوان | توضیحات |
بهترین زمان برای نور | اواسط روز (بین 11:30 تا 14:00) در یک روز آفتابی، زمانی که خورشید مستقیماً از بالای دهانه میتابد و آب را به رنگ فیروزهای درخشان درمیآورد. |
قایقسواری | تنها راه بازدید، یک تور 10-15 دقیقهای با قایق پارویی است که توسط یک راهنمای محلی هدایت میشود و شما را به هر دو تالار غار میبرد. |
ساعات کاری و بلیط | در فصل توریستی (می تا اکتبر) روزانه باز است. قیمتها و ساعات کار فصلی هستند، بنابراین بررسی قبلی توصیه میشود. بلیطهای ترکیبی با غار دروگاراتی برای صرفهجویی در هزینه موجود است. |
نکات کلیدی | برای بهترین نور و شلوغی کمتر، بازدید خود را برای صبح زود (قبل از 11) یا اواخر بعد از ظهر برنامهریزی کنید. دمای داخل غار در تمام طول سال حدود 18 درجه سانتیگراد است. دوربین عکاسی ضروری است. |
فراتر از یک غار، یک افسانه زنده
ملیسانی بسیار بیشتر از یک جاذبهٔ گردشگری زیباست. این مکان یک موجودیت پویاست که در آن زمینشناسی زنده است، آب داستانی حماسی را روایت میکند، افسانهها با علم تأیید میشوند و گذشته در زمان حال طنینانداز است. اینجا تلاقی شگفتانگیز زمانهای مختلف است: زمان عمیق زمینشناسی در استالاکتیتهای 20,000 ساله، زمان چرخهای هیدرولوژی در سفر 14 روزهٔ آب، زمان تاریخی بشریت در عبادتگاههای باستانی، و زمان گذرا و آنی یک بازدید کوتاه. ملیسانی یادآوری قدرتمند از این است که چگونه زیبایی میتواند از دل یک فاجعه (زلزلهٔ 1953) زاده شود و چگونه شگفتانگیزترین پدیدههای طبیعت، محصول فرآیندهای پیچیده و پنهانی هستند که از دید ما دور میمانند. این غار یک میراث زنده است، گواهی بر رابطهٔ پیچیده و اسرارآمیز میان سیاره و ساکنانش؛ مکانی که میتوان به معنای واقعی کلمه به قلب داستانی سفر کرد که با آب و سنگ نوشته شده است.