دانشگاه برای شعر هیچ اتفاق تازه ای ندارد، شعر خوب شعر کم مخاطب است
به گزارش مجله سرگرمی، به گزارش خبرنگاران، نشست معرفی و نقد دفتر شعر از پیله تا پروانگی نوشته محمد رضا روزبه که از سوی موسسه فرهنگی شهرستان ادب برگزار گردیده است با حضور شاعران و منتقدانی چون اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، علی داوودی، علی آبان و جمعی از شاعران و علاقه مندان به این شاعر در خبرنگاران برگزار گردید.
در دانشگاه ها برای ادبیات خبری نیست
در این مراسم اسماعیل امینی در سخنانی با اشاره به اینکه این اثر را دوبار، یکی برای اعطای مجوز انتشار و یکبار از سر شوق و علاقه شخصی مطالعه نموده است، بیان نمود: من و آقای روزبه از یک سنخ هستیم: شاعرانی که در دانشگاه مشغولند و فکر می کردند در دانشگاه خبری است ولی وقتی به آنجا رفتند، دیدند که در دانشگاه برای ادبیات و شعر هیچ خبر تازه ای نیست. این روزها بایستگی و چارچوب های ادبیات و شعر را در دانشگاه ها به مضحکه می گیرند. همه چیزش را می خواهند از پیش معین نمایند. همه چیز شعر در دانشگاه حماقت آمیز گردیده است و از پیش معین گردیده. روزگاری مرحوم مجتبی مینوی یادداشتی 200 کلمه ای در دانشگاه می نوشت و همان خط مشی معین می کرد و یا آقای محیط طباطبایی در پنجاه صفحه مطلبی که می نوشت حرفش را می زد و جریان می ساخت اما حالا برای همه چیز حرف زدن شاعر در دانشگاه قانون گذاشته اند، چه طور بنویس و چند صفحه بنویس و با چه فونتی بنویس و از این دست اتفاقاتی که همیشه برای اهل هنر بودنش توام با بیم و هراس بوده است.
امینی ادامه داد: همیشه اهل هنر به ویژه شعر افرادی حرف گوش نکن هستند و به ذهن خود چارچوب نمی دهند تا روی کار خلاقه آنها تاثیری نگذارد. اما همین اهل شعر از وقتی پایشان به دانشگاه باز شد رفته رفته صاحب اشعار بی عیب اما بی رمق شدند. مثل سوپ بیمارستان که کسی دوستش ندارد اما بی ضرر است. به نظرم آقای روزبه هم در کتابش گاهی دچار این آسیب گردیده است یعنی از منظر کار خلاقه دچار نقص هایی گردیده است.
این شاعر ادامه داد: همیشه اهل دانشگاه این بیم را داشته اند که چطور می گردد هم شعر بگویند و هم کار علمی نمایند. اهل کار علمی همیشه با دیده تردید به شعرا نگاه نموده اند و سعی داشتند چطور شعر گفتن را به شعرا یاد دهند در مقابل اما شعرا هرگز دنبال چنین رویکردی نبوده اند. اگر کاری دانشگاهی نموده اند معمولا برای بایگانی و رزومه خودشان نبود و کارشان زنده بوده، محتوا داشته و اداری نبوده است.
شاعری که اهل جسارت نیست
وی در ادامه با اشاره به اشعار روزبه در کتاب از پیله تا پروانگی گفت: من حوزه علاقه مندی شخصی ام طنز است و دلبسته اش هستم. خوشحالم که در این کتاب نمونه های مختلفی از آن را در بیان شاعر می بینم. هم طنز زبانی، هم طنز بلاغی و هم طنز ساختاری که خیلی دلنشین و جدی است. شاعرانی هستند که طنزپرداز نیستند اما طنز به درون کارهایشان ورود پیدا نموده است. می دانم که به لحاظ زبانی در کار دانشگاهیان میان زبان بیان روزمره و زبان شعر فاصله می افتد. این به خاطر تعینات استادی است. پیش خودشان فکر می نمایند اگر اشعاری بگویند و منتشر نمایند، دانشجو می گوید اینها دیگر چیست؟ چرا با چیزی که درس می دهید نمی خواند؟ این کتاب و شعرهای آقای روزبه نیز چنین چیزی را در خود دارد. به نظرم گاهی جسارت شاعری در آن کم بوده است در حالی که سلامت و رسایی زبان باید به نفع زیبایی زبان در شعر مورد توجه قرار بگیرد. آقای روزبه در این دفتر شاعر باید باشد و نه استاد دانشگاه. شاید به دلیل همین غلبه استادی بر شاعری است که در کتاب سلامت زبان اهمیت بیشتری از صلابت آن پیدا نموده است و او قید واضح صحبت کردن را زده است.
امینی با اشاره به مساله وزن در این کتاب نیز گفت: ما در این اثر با وزن های نیمایی کمتر تجربه گردیده توسط شاعران روبروییم که بسیار جالب توجه است. شاعر در وزن رباعی شعر نیمایی گفته است. این اتفاق قبلا فقط توسط سهراب سپهری و در مجموعه شرق اندوه اتفاق افتاده بود. سپهری در این دفتر از محافظه کاری زبانی اش دست برداشت و خلاقیت شگفت انگیزی در استفاده از وزن ها بر جای گذاشت. در کتاب آقای روزبه نیز همین اتفاق گاه روی داده است. شعرهایش طراوت دارند و البته او خود را مقید به قافیه در شعر نیمایی نگاه داشته است و اغلب نیز قافیه هایی خلاقه را به کار برده است.
دفتر شعر یا من نامه
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به کوشش بلاغی شاعر در خلق اشعار این کتاب گفت: بلاغت ادبی گمگردیده روزگار ماست. از اواخر دهه هفتاد به بعد آنقدر شاعران سرگرم حرف زدن در شعر شدند که یادشان رفت اصلا شعر چیست و بلاغت در شعر یعنی چه. شعرهای این روزها مانند تئاتری گردیده که تنها موسیقی و نورپردازی دارد و نه حرفی برای مصاحبه. هرکسی در آن فقط می خواهد حرف خودش را بزند. شعرها همه گردیده اند من نامه و نه چیزی بیشتر. به باورم این کتاب آقای روزبه از منظر تجربه رهاورد یکصد سال اخیر ما در شاعری است و نظام بلاغی حاکم بر شعر ما را نشان می دهد. شعرهای این کتاب مونتاژ و کلاژ نیستند. این دفتر شعر در یک نگاه ما را ناامید نمی نماید و امیدمان می دهد که کل نظام بلاغی شعر ما توسط شاعرانی که تنها به قول اخوان اهل سرودن من نامه هستند در حال از بین رفتن رفتن نیست. ما هم قبول داریم که از میان هزاران دیوان شعر یکی دو تا بیشتر ماندگار نمی گردد و باقی کاغذ سیاه کردن است اما آنچه محل نگرانی است موضوع اندیشه و نظام شاعری در روزگار ماست.
امینی توضیح داد: شعر امروز از نظر اندیشه بسیار فقیر گردیده است. جهان و حرف تازه ای در خود ندارد. از چیزهایی می گوید که هزاران بار شنیده گردیده است. خوانشش آدم را یاد یک پارک می اندازد که همه چیزش تعریف گردیده و در جای خودش است. مثل جنگل نیست که جهانی فکری ناشناخته و لونرفته دارد. چیزی در آن تو را به شگفتی وا نمی دارد. بسیاری از شاعران این جرگه تازه از شعر به تصور اینکه می توانند با آن جهانی نویی خلق نمایند گونه ای رایج نموده اند که عبارت است از درباره هیچ چیز حرف نزدن و تنها کلامی عجیب و غریب را به زبان آوردن. کار اینها نه شعر که شعبده است. شعبده عجیب است و حیرت انگیز اما نسبتی با انسان و زندگی اش ندارد. اینها فکر می نمایند این کار یعنی خلق نظامی تازه در اندیشه در حالی که چنین نیست.
وی در همین زمینه گفت: اشعار آقای روزبه از منظر نظام نشانه شناسی آمیزه ای است از هرآنچه که در هزار سال شعر فارسی است. هم خودآگاه و هم ناخودآگاه با مخاطب حرف می زند. ما را به جهانیی می برد که پشیمانمان نمی نماید، جهانیی که کابوس وار نیست و نشانه های ناشناخته خود را برای ما بسیار مانوس نموده است.
فرار از غزل زدگی و بازگشت به نوآوری
سعید بیابانکی شاعر و ترانه سرا نیز که دیگر منتقد این نشست بود در سخنانی با بیان اینکه عنوان این کتاب به خوبی نشان می دهد که استراتژی شاعرش چیست، بیان نمود: شاعر این اثر معتقد است که سکون و ماندن در قالب غزل پیله ای بوده که باید از آن رها می گردیده است. این کتاب این استراتژی در تمام متن خود به سراغ موضوع کشف رفته است اما نه در حوزه معنی که در حوزه وزن و قافیه و ترکیب و صوت و لحن. در روزگاری که ذهن مخاطبان شعر به شدت بسته و خموده و به اصطلاح غزل زده است او در این دفتر دوباره مانند نیما عمل نموده است. اگر نیما در برابر غزل دوره بازگشت برآشفت و بیان نمود که این شعر نسبتی با زندگی و انسان زمانه خود ندارد، روزبه نیز امروز برآشفته از غزل زدگی شعر امروز است و از تکرار رویکرد می هراسد. وضع امروز ما در شعر بازگشت به دوره بازگشت است و شاعر از پیله تا پروانگی به جنگ آن رفته است.
بیابانکی با بیان اینکه این دفتر شعر برای مخاطبان حرفه ای سروده گردیده است، گفت: برای خوانش و فهم این کتاب احتیاج به فهم عروض است و همین نشانه توفیق این اثر است. من بر این باورم که کتاب شعر نباید مخاطب زیادی داشته باشد. اگر اینگونه بود حتما مسئله ای دارد و چندان خوب نیست. به باور من باید به حال شعری که پرمخاطب است گریست.
تداوم سنتی سرایی در شعر نیمایی
این شاعر در ادامه با تقسیم بندی شعر نیمایی به سه بخش گفت: دسته اول نیمایی سنتی است که خود او ارائه نموده و به لحاظ ظاهری به بلندی و کوتاه شدن مصرع و جایگذاری قافیه مشهور است. این شعر به تدریج مبدل به شیوه و سبک سپهری در شعر می گردد که هیچ قافیه ای ندارد و متکی بر وزن و کوتاه و بلندی مصراع هاست و به آن نیمایی نیمه سنتی هم گفته اند. پس از آن نیز دوره نیمایی مدرن می رسد که فروغ فرخزاد معروف ترینش است و البته اخوان و شاملو نیز در این حوزه سرآمد هستند. فروغ شاعری بود که در این میان در همه ارکان شعر نیمایی طبع آزمایی کرد. ابتدا مخاطب حس می کرد که شعر او آشفته است اما وقتی وارد آن می شد به نوآوری هایش پی می برد. آقای روزبه نیز در این کتاب تا حد زیادی پایبند به قواعد نیمایی سنتی است.
بیابانکی اضافه نمود: حضور قیصرامین پور و شفیعی کدکنی در این کتاب بسیار پررنگ است و فکر می کنم مدلی به روز گردیده از شعر نیمایی سنتی را می گردد در صفحات کتاب جستجو کرد.
این شاعر همچنین با بیان اینکه شعر امروز در هر قالبی شعری نیست انگار و بدون نسبت با زمانه خودش گردیده است، گفت: روزگار ما روزگار است که در آن انسانی دیگر کمیتی یک بعدی نیست. او کمیت برداری گردیده که هم مقدار و هم جهت دارد. انسان امروز انسانی گرفتار و درگیر است و وقتی دفتر شعری را بازکند و ببیند که نسبتی با زندگی او ندارد و شاعرش در گونی زندگی می نماید؛ مقلد است و اهل زندگی تبلتی است و از روی دست شعرای بزرگ کپی می نماید، وقعی به آن نمی نهد. از برگ برگ شعرهای آقای روزبه در این کتاب بوی معاصرت می آید و این مهم است. کتاب ایشان سراسر منبع آگاهی برای مخاطبش است و شخصیتی دوست داشتنی از شاعرش به تصویر کشانده است.
شاعری که اهل سلوک است
علی داوودی دیگر شاعر و منتقد حاضر در این نشست نیز با بیان اینکه نیما فرصت مغفول مانده شعر معاصر ایران است، بیان نمود: بعد از نیما فرصت شکستن حصارها بر شاعرانگی تسلط پیدا کرد و اتفاقات زیادی در شعر ایران رخ داد. گرچه برخی معتقدند اخوان نیما را مصادره کرد و همه نیما را از زاویه دید اخوان شناخته اند اما نیما عالمی پیش روی ما گگردد که ما را بار دیگر با شعر درگیر زندگی کرد.
وی در ادامه با معلم شاعر خواندن محمد رضا روزبه گفت: سلوک شاعری این روزها بسیار محل بحث هستند. معلم شاعری وجوهی دارد که از جمله مهمترینش شناخت متون و پیشینه داشتن است. آشنایی با متون ارتباط مستقیم با اصالت ادبی دارد و پیغام اخلاقی و تربیتی دادن و همه اینها در این اثر خود را به خوبی نشان می دهد.
داوودی اضافه نمود: کتاب شبکه واژگانی خوبی دارد. در روزگاری که محدودیت واژه ها عیان است، شاعر این اثر نسبت خیلی خوبی با آنها برقرار نموده است. زبان خمیره ای در دستان اوست که با آن اندیشیده و نوشته است و به همین خاطر او در عین کلاسیک سرایی وامدار نوگرایی است.
این شاعر اضافه نمود: مساول علمی و دانشگاهی برای آقای روزبه راه شاعرانگی را نبسته است. از آنها به عنوان وسیله و دست افزار برای شعر استفاده نموده است و همین خاطر است که شعر او هم تحلیل دارد و هم حرف تازه. با همین استدلال می گردد فهمید که او شاعری نه متصل به اندیشه و حس که متصل به اطلاعات و به اصطلاح ادیب است.
داوودی ادامه داد: یک اثر هنری باید بتواند برای مخاطب خود سوال ایجاد کند. چه در کلیت خود و چه در انتها بندی اش. این کتاب از عهده این کار برآمده است. مساله خودش را زندگی عنوان نموده و جابجای شعرهایش دل به دریا می زند تا به ساحل زندگی برسد.
فرهیختگی نسبتی با دانشگاه ندارد
در بخشی دیگر از این نشست بار دیگر اسماعیل امینی به سخنرانی پرداخت و گفت: فرهیختگی در روزگار ما نسبتی با دانشگاهی بودن ندارد. من از قضا دیده ام که اکثر دانشگاهیان افرادی نافرهیخته اند. آدم فرهیخته شاید کنج یک قهوه خانه باشد. شاید حیدر یغمای خشت مال باشد یا یک راننده تریلی. فرهیختگی حاصل نوعی خاص از زیستن است و با علم و کتاب صرف به دست نمی آید. روزگار ما روزگار فقر زبان است. ما زبانی فقیر مواجهیم که کلمات سست و بدون پشتوانه و پر از خطا در آن بسیار دیده می گردد. از سوی دیگر افراد نیز کتاب نمی خوانند و منابعشان به شنیدار محدود گردیده است. در این فضا ما در اینجا دفتر شعری داریم که تمهیدات بلاغی در آن موج می زند و شاعرش مثل قیصر امین پور نگاهی ملایم و سازگار و سالم به زبان دارد.
کوشش بیشتر برای وزن آفرینی
سعید بیابانکی نیز در ادامه به لحن حماسی کتاب روزبه اشاره نمود و گفت: وزن و ترکیب سازی های کتاب کمی کمتر از آن چیزی است که انتظارش را داشتیم اما همان که هست بیشتر جویباری و تغزلی و روان است. من با زیرنویس زدن به اشعار کتاب مخالفم. زیرنویس و پانویس برای شعر یعنی اینکه مخاطب شعر مخاطب عام است. شاعر باید با پرهیز از زیرنویس زدن به شعرهایش مخاطب را در درک و فهم از آن دخیل کند.
بیابانکی با بیان اینکه استفاده از صرفا 10 وزن برای سرودن 130 قطعه شعر این اثر کم است، بیان نمود: توقعم این بود که کتاب با وزن آوری بیشتر و نیز تیز وتندتر و جسورانه تر با مخاطبش روبرو می شد.
شاعری که انتها بندی را بلد است
علی آبان دیگر شاعر حاضر در این نشست نیز در سخنانی با اشاره به انتها نامه دانشگاهی خود با عنوان شاعران دانشگاهی بیان نمود: آقای روزبه در زمره نسل سوم شاعران دانشگاهی است؛ شاعرتی که پاسبان فرهنگ و زبان فارسی هستند و با پشتوانه فکری و زبانی شعرشان می اندیشند و سلامت زبان در آنها امری نهادینه گردیده است. آنها نمی توانند افسار زبان را رها نمایند و حس می نمایند که زبان ابزار صرف نیست و حرمت و تقدس دارد. آقای روزبه در شعرش به زبان احترام زیادی می گذارد. او و سایر شاعران دانشگاهی اکر نخواهند حرف بزنند به خاطر این است که حس می نمایند شعرشان تهی گردیده و می اندیشند باید زمانی حرف بزنند که در شعرشان حرف برای زدن زیاد است.
آبان ادامه داد: نیما می گوید خیلی ها می توانند شعر را آغاز نمایند اما به انتها نمی توانند برسانند. آقای روزبه اما نشان داده که انتها بندی را بلد است. او همچنین از وزن های متفاوتی برای شاعری استفاده نموده است و در آن موفق هم بوده است. من هم معتقدم هر دوره ای ضرورت های شعر خودش را دارد. شاید حافظ هم امروز اگر زنده می بود شعر سپید می سرود. ما در روزگار فعلی چاره ای جز نوآوری نداریم و به همین خاطر کاش شاعران ما به جای وقت گذاشتن بر سر وزن دنبال نوآوری می بودند.
انتها بخش این مراسم نیز سخنان محمد رضا روزبه شاعر این دفتر بود.
باید فلسفه نوآوری را کشف کرد
وی در سخنان خود بیان نمود: بارها و بارها چه وقتی اشعار این کتاب سروده می شد و چه حالا، به خودم گفته ام که تو که بارها به دیگران گفته ای از پوسته محافظه کارانه خود خارج شوند چرا خوت این کار را نمی کنی؟ و پاسخی نداشتم. به قول قیصر من روحم بی جدال است. من می دانم که التزام نیمه کلاسیک حاکم بر شعر قیصر و شفیعی حاصل روح آنهاست و بارها به خودم نهیب زده ام که باید از این پیله بیرون بیایم و بشکنمش. اما حاصل بیش از این نبوده است. من در اوایل جوانی قصیده می سرودم و بعدتر به سراغ غزل رفتم و حالا هم نمیایی. خیلی کوشش کردم خودم را از غزل رها کنم اما بیش از این موفق نشدم و حالا دنبال تجربه ای تازه هستم.
روزبه ادامه داد: بزرگترین شاعران نوپرداز عصر ما از دل دانشگاه بیرون نیامند و شاعران بزرگ ما هم اگر در دانشگاه بودند جلوی پویه و پروازشان گرفته می شد. چالش فروزانفر و خانلری و بهار با نیما سر چه بود؟ خانلری می گفت کار نیما تجاوز به ساحت و ناموس زبان است. متوجه فلسفه نوآموزی او نبودند. بینش و محدودیت و التزام و نظام فکری دانشگاهی جلوی پرواز شاعر را می گیرد و شعرهای من هم امروز همین آسیب را دارد. زیبایی در آنها قربانی سلامت زبان گردیده است.
روزبه اضافه نمود: کوشش من این بود که بروم به سمت پاره ای از ظرفیت های ناشناخته فرم نیمایی بروم. فکر می کنم موضوع فرانیمایی شاعران پس از نیما به ندرت توانست در کشف امکانات تازه در خدمت آنها قرار بگیرد. جز فروغ که توانست وزن نیمایی را بشکند و به آن تسلط پیدا کند، کسی کار پیش نبرد. مثلا نصرت رحمانی چیزی به ظرفیت شعر نیمایی نیفزود و یا میم آزاد و یا براهنی با آن موضوعیت غیر نیمایی جز پاره ای کشش صوتی نه اعجازی دارد و نه خلاقیتی. باید از چارچوب های تثبیت گردیده وزن نیمایی فراتر رفت و من هم باید این کار را بکنم ولی این کار در من تاکنون محقق نگردیده است که شاید تاثیر همان ذهنیت دانشگاهی من است.
من در اوزان نیمایی را در تجاربی به شکل اوزان فرا نیمایی مثل فروغ وآتشی بردم اما از حاصل کار راضی نبودم و حس کردم نظام ذهنی و زبانی من در آن افت پیدا نموده است و حاصلش برایم قانع نماینده نبود.
منبع: خبرگزاری مهرگروه ساختمانی آبان: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت را از ما بخواهید.