علل ناامیدی؛ چرا ناامید می شویم؟
به گزارش مجله سرگرمی، علل ناامیدی؛ چرا ناامید می شویم؟ ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل دریافت رویا هایتان نباشد. شاید فکر کنید در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به کارهای مختلفی شور و شوق داشته اید ولی چون برای بدست آوردن آن برنامه ریزی و تلاشی نکرده بودید خود به خود آنها را نادیده گرفته اید.

خبرنگاران| احساس ناامیدی از شکست های مکرر و شادی های اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود می آیند زمانی که احساسات منفی و ناامیدی در زندگی ما ایجاد می شوند احساس ناامیدی در زندگی می توانیم با آن مبارزه کنیم تا در زندگی ما را با مسائل بعدی روبه رو نسازد. رویا ها برای روان مانند اکسیژن برای ریه ها هستند. اگر به سمت آن ها حرکت کنیم هورمون های شادی آزاد خواهند شد، و با نادیده دریافت آن ها احساسات بد را تقویت نموده ایم.
ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل دریافت رویا هایتان نباشد. شاید فکر کنید در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید، ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به کار های مختلفی شور و شوق داشته اید، ولی چون برای بدست آوردن آن برنامه ریزی و تلاشی ننموده بودید خود به خود آن ها را نادیده گرفته اید.
برخی ها برای رویا های خود می جنگند و امید و خوش بینی را در ذهن خود زنده نگه می دارند. تا بتوانند سعادتی را که در نظر دارند در آینده بدست آورند. در حالیکه دیگر افراد رویا های خود را در ضمیر نا خودآگاه خود دفن می نمایند و تا آخر عمر نا امید و افسرده باقی می مانند.
برای اینکه ببینیم چگونه با ناامیدی مقابله کنیم، اول باید ریشه های ناامیدی را پیدا کنیم.
افراد خودباخته بر این باورند که به نحوی با دیگران متفاوت هستند. از عدم پذیرش توسط دیگران و درد ناشی از آن می ترسند، بنابراین منزوی و گوشه گیر می شوند. اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود متنفر و بیزار می شوند و خود را لایق هیچ گونه توجه و حمایتی نمی دانند.
این احساس فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است؛ بنابراین این افراد همواره در بحران هستند. فرد از اینکه توسط شخصی، در زمانی که بیشترین احتیاج را به او داشته است رها شده، احساس تنهایی و ناامیدی می نماید.
احساس بی انگیزگی به ویژه برای اقلیت های محروم مشکل ایجاد می نماید، چرا که احتمالا فرصت های رشد و الگو های مثبت در این قشر موجود نیست و یا در صورت وجود، فاقد ارزش قلمداد می گردد.
افراد در هر سنی به این باور احتیاج دارند که نویسنده داستان زندگی خود هستند. اگر این احتیاج برآورده نگردد و شخص در راهنمایی راستا زندگی و دستیابی به اهداف خود قدرتمند نباشد احساس بی کفایتی بروز نموده و ادامه می یابد.
لزوم اطاعت از یک فرد یا گروه، زمینه ساز حس نا امیدی است.
وقتی مبارزه برای بقا با حس عدم تسلط بر امور ترکیب گردد، فرد احساس محدودیت می نماید و خود را نالایق و ناکارآمد می بیند. این شکلِ ناامیدی بخصوص در میان افرادی که از شرایط اقتصادی مناسب برخوردار نیستند و همچنین کسانی که دچار معلولیت های جسمی و یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایع تر است.
کسانی که دچار بیماری جدی و تهدید نماینده زندگی هستند؛ یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانی های شان، خود را در آستانه مرگ می دانند، جزو افراد آسیب پذیر هستند. این افراد سرانجام زندگی خود را مسلم و قریب الوقوع می بینند و زیر بارِ ناامیدی حاصل از مرگ خم می شوند.
نا امیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد:
اسارت بدنی (برای مثال در افرادی که در زندان به سر می برند)
اسارت فکری و هیجانی (مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطه ای بیمارگونه دست بکشد)
افراد درمانده معتقدند که نمی توانند با آرامش و امنیت در دنیا زندگی نمایند. ضربه های روحی مکرر یا قرار دریافت در معرض استرس های غیر قابل کنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشه داری را به وجود می آورد که از آن ها افرادی وابسته و درمانده می سازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرنده ای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.
منبع: فرادیدbanima.ir: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما