درس آموخته های یک مدیر منابع انسانی در استارت آپ

به گزارش مجله سرگرمی، کار کردن در یک استارت آپ با هر جایی که تا به حال کار نموده اید، متفاوت است. استارت آپ محیطی سرشار از تغییر، پویایی، هیجان، حس مالکیت و البته سرعت است. هیچ وقت نمی فهمید زمان چگونه می گذرد و هر روز باید پروژه جدیدی را به دست بگیرید.

درس آموخته های یک مدیر منابع انسانی در استارت آپ

خیلی زود متوجه می شوید که باید سریع باشید، خیلی سریع. چشم به هم بزنید خواهید دید که تمام وقتتان صرف مصاحبه و استخدام شده است. با دیدن انبوه کارهای اجرا شده و افرادی که خودتان آنها را استخدام نموده اید حسابی به خودتان افتخار می کنید. موفق شده اید در مدت زمان کوتاه افراد زیادی را جذب و واحدهای اصلی شرکت را ایجاد کنید.

یک روز چشم باز می کنید و می بینید که به جای استارت آپ در یک سازمان بزرگ کار می کنید. در این مدت به دلایل مختلف با خیلی از چهره های آشنا خداحافظی نموده اید؛ دیگر با ارزش های شما همراستا نبودند، از شرکت های دیگری پیشنهاد حقوق یا سمت بالاتر گرفتند، دائم گلایه می کردند که همه چیز تغییر نموده و کسی قدر زحمات آن ها را نمی داند و بقیه مطلع نیستند که با رفتن آن ها شرکت چه صدمه ای خواهد خورد، با اعضای تیمشان رفتار درستی نداشتند و تقریبا هیچ کاری برای پیشرفت تیم خود انجام نمی دادند، یا این که می خواستند همه چیز شدیدا تحت کنترل آن ها باشد.

خداحافظی کردن با آدم های با استعدادی مثل آن ها، یکی از غم انگیزترین و تلخ ترین کارهای روزگار بود.

مشکل از کجا بود؟ زمان، انرژی و هزینه زیادی صرف استخدام و نگهداشت شد و آن ها درست زمانی که می بایست نقطه اوج عملکردشان می بود، با شکست روبرو شدند. آن ها شکست خوردند یا ما باعث شکست آن ها شدیم؟

با تجربه فعلی ام می گویم، ما باعث شکست آن ها شدیم؛ یا حداقل کاری نکردیم که از شکستشان جلوگیری گردد. باید پروسه ای ایجاد می کردیم که بتوانند خودشان را برای چنین روزهایی آماده نمایند؛ آماده برای موفق عمل کردن حین یک رشد و تغییر بزرگ در کار و در تیم. در گذر یک سال، یک سال با تارگتهای سخت، آیا مدیر یک تیم بیست و پنج نفره می تواند، با همان دانش و توانایی، یک تیم 200 نفره را مدیریت کند؟ چاره چه بود؟ جایگزین کردن آن ها یا ساختن آن ها؟ آن زمان حتی نمی دانستم چنین مسئله ای وجود دارد، چه برسد به این که راهکار داشته باشم.

شرکت با سرعت در حال رشد است و پرسنل در مدت کوتاه با تکنولوژی های جدید آشنا می شوند. بعضی از آن ها باهوش ترند و سریع یاد می گیرند و ظرف مدت کوتاهی عملکرد درخشانی از خود بروز می دهند؛ عملکردشان آن قدر عالی است که حتی کوشش هم کنید نمی توانید آن ها را نادیده بگیرید. حالا که خودشان را اثبات نموده اند درخواست ارتقا دارند و شما هم برای قدردانی و برای نگهداشت، ارتقایشان می دهید و آنها راهنمایی تیمی را به دست می گیرند. ولی به نظر می رسد خیلی نتیجه درخشانی حاصل نشده است. اعضای تیم می گویند خیلی مدیر بدی است؛ می خواهد همه کارها را خودش انجام بدهد؛ فقط دستور می دهد و موقع بروز مشکل، کمکی نمی نماید؛ کارها را بدون شرح تغییر می دهد؛ بازخورد نمی دهد؛ گل کارها را به سوگلی هایش می دهد و…

مهارت های فنی و مهارت های ارتباط با افراد و مدیریتی آن ها با اختلاف زیاد از هم پرورش داده شده است.

به کارکنان با استعداد با عملکرد عالی هم برمی خورید که شاید مجبور شوید با آن ها هم خداحافظی کنید. چرا؟ چون مجبورید زمان زیادی صرف کنید تا به آن ها گوشزد کنید که رفتارشان را اصلاح نمایند یا ارزش های شرکت را زیر پا نگذارند؛ همچنین دائماً در حال حل و فصل درگیری آن ها با واحدهای دیگر خواهید شد. تیمشان آن قدر ناراضی و خسته اند که بعضی هایشان شرکت را ترک می نمایند. کارکنان ناراضی چه بروند و چه بمانند حسن شهرت شرکت را هم در داخل و هم بیرون شرکت از بین می برند. هیچ کس نمی گوید آقا یا خانم ایکس با او رفتار خوبی نداشته است؛ آن ها همه شرکت یا واحد منابع انسانی را زیر سئوال می برند. عادلانه نیست؟ از نظر من عادلانه است! نگهداشت و ارتقای مدیران با رفتار ناشایست و ضد فرهنگ سازمان به معنای این است که شرکت عملکرد آن ها را تایید می نماید.

خداحافظی کردن با این مدیران سخت است چون عملکردشان عالی است و شما از ازدست دادن آنان شدیدا می ترسید. ولی روزی می رسد که آن قدر رفتار بد از خودشان بروز می دهند که دیگر قابل تحمل نیست؛ آن قدر واضح و آشکار شرکت را دچار آسیب نموده اند که دیگر نمی توانید به روی خودتان نیاورید. پس بلافاصله با یک مدیر با تجربه، خداحافظی می کنید. به عبارت دیگر مقادیر زیادی زمان و انرژی را هدر داده اید و بدتر این که شرکت را بدنام نموده اید.

پرسنل زیادی استخدام نموده اید و باید آن ها را آموزش بدهید. مدرسان و مشاوران خوشنامی را دعوت به همکاری می کنید و مقادیر زیادی هزینه صرف این موضوع می گردد. پرسنل در کلاس ها شرکت می نمایند و به دوره هم نمره اثرگذاری خوبی می دهند. یک اما وجود دارد. هنوز همه طبق عادات قبلی رفتار می نمایند. چرا؟ جواب معین است. هر کس که در واحد منابع انسانی کار می نماید می داند که آموزش سر کلاس تمام نمی گردد و البته یک فرد اگر نخواهد یا با سازمان همراستا و همدل نباشد، چیزی نخواهد آموخت. یادگیری، حین انجام کار، با خودآموزی و طی مربی گری مدیر یا همکاران رخ خواهد داد. اما این اتفاق نمی افتد و به جای آن، کارکنان شما را متهم می نمایند که برای پیشرفت آن ها کاری ننموده اید و مدیران نیز به گلایه کردن از دست پرسنل ناکارآمد خود و واحد منابع انسانی ناکارآمد، ادامه خواهند داد.

از هر کس بپرسید می گوید عاشق پیشرفت و ارتقاست. برخی از آن ها توقع دارند واحد منابع انسانی و مدیران آن ها، آرزوی پیشرفتشان را محقق نمایند؛ چون آن ها آن قدر کار دارند که وقت ندارند برای آموزش خود وقت صرف نمایند و اگر مدت طولانی است که در یک شغل مانده اند، مسبب آن واحد منابع انسانی و مدیرشان است. افراد موفق بهتر از هر کس می دانند که راز پیشرفت و موفقیت چیست؛ تمرین زیاد، شکیبایی، استقامت، مطالعه و سخت کوشی. یک مدیر خوب با مربی گری و بازخورد مداوم که الگوی رفتاری باشد، این پروسه را آسان تر می نماید.

bebop.ir: بیباپ: مجله هنر موسیقی

kalarena.ir: مجله کالارنا: نقد و بررسی کالاهای دیجیتالی

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 17 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 17 اردیبهشت 1401 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 8567

به "درس آموخته های یک مدیر منابع انسانی در استارت آپ" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "درس آموخته های یک مدیر منابع انسانی در استارت آپ"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید