الگوریتم هوش مصنوعی جدید می خواهد چهره خوانی کند و میزان قابل اعتماد بودن یک شخص را از روی عکس هایش تشخیص بدهد!
به گزارش مجله سرگرمی، به میانسالگی که می رسیم و هنگامی که تجربه بیشتری کسب می کنیم، دارای توانایی های می شویم که در ابتدای جوانی از آنها بی بهره بودیم.

یکی از آنها توانایی چهره خوانی و ارزیابی سریع مردم در دیدار های نخست است.
ما به سرعت از روی پوشش، نحوه گام برداشتن یک شخص، زبان بدن او، شیوه سخن گفتنش و دایره واژگان و مفاهیم اش و البته چهره و میمیک صورت او، تفسیرهایی می کنیم.
بعضی از ماها خیلی در این کار خبره می شویم و متاسفانه باید بگویم که به خاطر اینکه اکثرا پیشبینی های درستی می کنیم، افراد خوبی را هم به خاطر اعتماد به نفس بی جا، به اشتباه مشکل دار و غیرقابل اعتماد تلقی می کنیم و خط می زنیم.
چهره خوانی (سیماشناسی، قیافه شناسی، علم فِراست) یکی از شبه علمهاست؛ یعنی جزو دانش های راستین و اثبات شده به شمار نمی آید. پایهٔ چهره خوانی بر این باور پایدار شده که با آنالیز و نظردادن بر روی ظاهر یک شخص، به ویژه چهره و سیمای او، می توان به شخصیت و اخلاق وی پی برد.
سوال اصلی این است که آیا چهره خوانی، چیز قابل اعتمادی است. اصلا آیا ما در ناخودآگاه خود الگوریتم و شاخص هایی داریم که نشان بدهد که کدام ساختمان های چهره، نمایانگر افراد غیرقالب اعتماد هستند و کدام یک نشان می دهند که شخص آدم صادق و درستکاری است؟
یک آدم باتجربه چطور به این شاخص ها می رسد و از آنها استفاده می نماید؟ آیا این واقعا یک تجربه قابل اعتماد است یا یک شبه دانش و شبه تجربه تخیلی؟
اصلا می گردد این تجربه را پیاده کرد و آن را به صورت یک دانش مکتوب در اختیار بقیه قرار داد؟!
گام جالب بعدی این است که ما این شاخصه های چهره شناسی را به خورد الگوریتم های هوش مصنوعی بدهیم. این یک بازی جالب و در عین حال خطرناک است.
اصلا کار دقیق تری می توانیم بکنیم، می توانیم یک پایگاه داده یا دیتابیس از چهره آدم هایی که خوب یا بد بودنشان، خیانت و خباثت یا فداکاری و نیک نفسی شان واقعا مسلم است، تشکیل بدهیم و از الگوریتم های هوش مصنوعی بخواهیم که چهره ها را تحلیل نمایند و بر پایه آنها الگوریتمی بسازیم که بتوانیم چهره آدم های تازه را تحلیل کند!
در حالی که تا همین چند وقت پیش تصور می کردم که این کار، فعلا در حد داستان های علمی تخیلی است و به این زودی ها کسی به صرافت این کار نمی افتد، متوجه شدم که پژوهشگری به نیکولاس بومارد، تقریبا همین کار را نموده است.
او و همکارانش نتایج کار خود را به تازگی منتشر نموده اند. البته در گام اول روی پرتره های تاریخی اروپایی متمرکز شده اند و الگوریتم آنها میزان قابلیت اعتماد به این پرتره ها را نشان می دهد.
انتشار این پژوهش باعث در دریافت بحث های زیادی در شبکه های اجتماعی شده است. بعضی این کار را چیزی در حد نژادپرستی یا دانش محکوم جمجمه شناسی می دانند. در دانش جمجمه شناسی، پژوهشگران سعی می کردند با استفاده از شاخص های جمجمه معین نمایند که کدام نژادهای انسان باهوش تر یا تکامل یافته تر هستند و حالا منتقدان تحقیق آقای نیکولاس بومارد هم بر این باورند که چنین تلاشی در نهایت باعث ایجاد یک دانش کاذب و ایجاد فاصله بین انسان ها خواهد شد.
البته پژوهشگران تصریح نموده اند که الگوریتم آنها واقعا میزان قابل اعتماد بودن واقعی افراد را معین نمی نماید، فقط معین می نماید از نظر باور عموم، از دید ظاهری چه کسی قابل اعتماد است و چه کسی نه.
پژوهشگران برای آزمایش درست کار کردن الگوریتم، تصاویری خنثی از عده زیادی از افراد دریافتد و از کاربران انسانی خواستند که معین نمایند که کدام چهره های قابل اعتمادند و کدام یک نه و بعد نتایج را با نتایج الگوریتم مقایسه کردند و معین کردند که تا حد زیادی این نتایج، همخوانی دارند.
به عبارتی الگوریتم آنها فعلا می تواند همان کاری را کند که عامه مردم انجام می دهند، یعنی به عبارت ساده، قضاوت سریع بر اساس ظاهر.
جالب است که الگوریتم آقای نیکولاس بومارد نشان می دهد که بین سال های 1500 تا 2000 میلادی به موازات کاهش یافتن خشونت عمومی و اوج دریافت ارزش های دموکراتیک، میزان قابل اعتماد بودن توده مردم در پرتره های هم برتری گرفته است.
حالا پرسش اصلی این است که چنین الگوریتم های چهره خوان، باعث چه تحولاتی می شوند.
یک پاسخ این است که آنها خیلی ساده سبب می شوند که ما بی خود ژست های کاهنده اعتماد نگیریم و عکس های بهتری از خودمان در شبکه های اجتماعی بگذاریم.
اما در نهایت چه؟
من تصور می کنم که همان طور که جرحی های زیبایی و یکسان شدن معیارهای زیبایی شناسانه باعث شده که مثلا تقریبا همه خانم ها آرزو داشته باشند که به یک شکل دربیایند، الگوریتم های چهره خوان هم شاید روزی باعث شوند که همه آگاهانه ظاهر و ژست های معصومانه بگیرند و آن تجربه و شم قدیمی آدم های خبره در چهره خوانی دیگر به کارشان نیاید و دچار اشتباهات زیاد گردد.
اما بیم آخر الزمانی من این است که با استفاده از دیتابیس های مخفی عظیم، مثلا دیتابیس چهره مجرمان یا اصلا آدم های نامطلوب از دید حکومت ها، الگوریتم های استخدام یا استنطاقی درست شوند که توده مردم را مرتب اسکن نمایند و برای سرنوشت آنها تصمیم بگیرند.
توییتر نیکولاس بومارد
منبع: یک پزشکmahsanblog.ir: مهسان بلاگ | سیستم مدیریت محتوای مهسان